چه در جهان و در زندگی بشر اتفاق میافتد بر وفق قضا و قدر الهی است؛ و در این جهان پهناور و در زندگی انسان، فقط آن چیزی روی میدهد که خداوند مقدر کرده باشد. (انا کل شئ خلقناه بقدر)سوره قمر (54)، آیه 49. "ما همه چیز را به اندازه آفریدیم." (قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا هو مولا نا)سوره توبه (9)، آیه 51. "بگو چیزی بر ما نمی رسد مگر آنچه را که خدا برای ما مقرر کرده است؛ و اوست مولای ما."
گاهی عقیده به قضا و قدر برای کسانی مایه سستی و کاهلی و ترک انجام وظیفه و قبول ظلم و جور شده است. تفسیر نادرست و عدم فهم دقیق از سوی کسانی باعث شده است که آنان قضای الهی را دست مایه قصور و حرکت نادرست خود کنند؛ و این تصور برایشان پیش آمده است که وجود قضا و قدر در عالم، به معنای مجبور و تسلیم محض بودن در برابر حوادث است و نباید هیچ تلاشی برای رهایی از بدبختی ها و ستم ها و نابکاری ها به عمل آورد.
نکته دیگری نیز در عقیده به قضا و قدر وجود دارد و آن این است که هر انسانی باید بداند که نظام عالم دارای قوانینی است و به صورت گزاف و بی حساب نیست. با این تصور و عقیده است که انسانها باید فعالیت های خود را قاعده مند کنند و این فکر خطا برای آنان به وجود نیاید که آنان رهای محض هستند و بنابراین هر کاری میتوانند انجام دهند. آنان باید بدانند که خدا با سنت های خود در کمین آنهاست. قضا و قدر برای انسان مایه امید است که بداند خدا در تمام امور شاهد و ناظر اوست. او هیچ گاه نمی تواند از قضای خدا فرار کند و هر کاری که دلخواه اوست انجام دهد. او در عین این که از آزادی عمل برخوردار است، باید منتظر عواقب و نتایج عمل خود باشد.
با این ایده است که انسان در چارچوب مقررات و قوانین حاکم بر هستی میتواند تلاش کند تا به خواست هایش برسد و نظامهای فاسد را اصلاح نماید و جهانی متعادل و خوب بسازد و از امکانات خدادادی به خوبی بهره ببرد، و برای