است، ولی قدرها چون تابعی از علل گوناگون در عالم طبیعت هستند، نمی توانند یکی باشند تا به راحتی بتوان گفت قطعا با یک عامل و یا چند عامل حادثه ای رخ خواهد داد. وجود هر پدیده ای در عالم، تابع علل خود است و هر پدیده ای ممکن است انواع علت ها را داشته باشد. برای اتفاق افتادن یک حادثه نمی توان آن را معلول یک و یا چند علت دانست. ممکن است یک حادثه انواع علل ناقصه داشته باشد که شناخته نیستند. یعنی قدرهای متفاوت در شکل دهی به آن نقش داشته باشند. قضای الهی برای تحقق یک حادثه قطعی است، اما قدر او چنین نیست. یعنی برای انجام یک امر باید قدرها با هم هماهنگ باشند، و وقتی همه آنها تحقق پیدا کردند حادثه اتفاق میافتد و معلوم میشود قضای الهی بر آن تعلق گرفته است. شاید تفسیر رفتار امیرمؤمنان (ع) در فرار از کنار دیوار شکسته هم این باشد. نقل شده است که امیرمؤمنان (ع) در کنار دیوار کجی نشسته بود، از آنجا برخاست و جای دیگری نشست. به آن حضرت گفته شد که از قضای خدا فرار میکنی ؟ فرمود: از قضای او به قدر او پناه میبرم.صدوق، التوحید، ص 369، حدیث 8. خرابی دیوار مورد قضای حتمی بود و حضرت از آن فرار کردند.
بنابراین هر چه اتفاق میافتد بر اساس قضای خدا است: (ما أصاب من مصیبة الا باذن الله )سوره تغابن (64)، آیه 11) . "هیچ مصیبتی به کسی نمی رسد جز به اذن خدا." (ما أصاب من مصیبة فی الارض و لا فی أنفسکم الا فی کتاب من قبل أن نبرأها)؛سوره حدید (57)، آیه 22. "و هیچ مصیبتی در زمین و به جانهای شما نرسد، مگر این که پیش از آن که آن را پدید آوریم در کتابی است."
انسان بر رفتار خود احاطه دارد و اگر تصمیم گرفت و آن را به مرحله عمل درآورد، خواست او تحقق پیدا میکند و حادثه ای اتفاق میافتد. در واقع خواست انسان نیز بخشی از قضای خدا و قدر اوست. علم ازلی خدا به امور، علم به نظام است. و از جمله نظام، صدور افعال از فاعل مختار میباشد.