صفحه ۱۵۸

نیز قطعا چنین قاعده ای صادق است. اما این که علم پیشین حتما موجب جبر در رفتار شود، جای بسی تأمل است. این که علم خدا تغییرناپذیر است پس حادثه ای که در علم خدا نقش بسته باید تحقق پیدا بکند، و اگر نه علم خدا در مرحله عمل جهل خواهد بود، سخن تمامی نیست. باید توجه داشت که علم الهی به معنای این نیست که اراده خدا پیشاپیش بر این تعلق گرفته است که انسانها همانند یک قطعه ماشین، تابعی از مقررات دیگر آن باشند و هیچ اراده و تصمیمی از خود نداشته باشند. قطعه ای از قطعات یک ماشین تابعی از بقیه است؛ همین که آنها به حرکت درمی آیند این بخش هم به حرکت درمی آید. ولی انسان چنین نیست. از همان روز ازل که خمیرمایه انسان سرشته شد، در او با علم پیشین خدا این توانایی هم نهاده شد که صاحب تصمیم و اراده باشد. انسان اگرچه مانند همه موجودات عالم تحت نظارت و قوانین خاص عالم زندگی می‎کند و هیچ گاه نمی تواند از تحت آنها خارج شود، اما تحت همان قوانین و سنت ها تابعی از ساختار خاص وجودی خود نیز هست. در انسان قدرتی نهاده شده که می‎تواند تصمیم بگیرد و از تصمیمش برگردد و در میان دو و یا چندین چیز یکی را انتخاب کند و پس از انتخاب، درباره آن تجدید نظر نماید.

به عبارتی دیگر قدرت بر تصمیم و توانمندی بر اختیار و اراده و تجدید نظر در کار، چیزی است که بر اساس علم پیشین خدا در وجود انسان نهاده شده است. انسان نه موجودی است که بتواند خارج از چارچوبهای نظام عالم حرکت کند و هرچه را که خواست انجام دهد و پایانی بر آن متصور نباشد، و نه موجودی است که همچون قطعه سنگی بی اراده می‎توان با او هرچه خواست انجام داد. مشیت خدا بر اختیار انسان، از او موجودی پیچیده پدید آورده است. کار انسان معلول اختیار و اراده اوست، هرچند اراده او جزء نظام وجود است و همه نظام وجود به اراده ازلی حق تعالی وابسته است.

قضای الهی حتمی و تغییرناپذیر است. اما این که هر موجودی دقیقا چه سرنوشتی دارد و تابع کدامین قدر است، روشن نیست. هرچند قضای الهی حتمی

ناوبری کتاب