صفحه ۱۵۷

وجود اختیار در انسان از جمله آنهاست. یعنی قضای قطعی وقتی است که هم از جانب خدا و هم موجود صاحب اختیار همانند انسان، تصمیم نهایی گرفته شود. در این صورت تقدیر قطعی می‎شود و تحقق آن با هیچ مانعی مواجه نیست. مثلا قوم یونس (ع) به حسب ظاهر محکوم به عذاب می‎شوند، اما هنوز تصمیم خود آنان برای باقی ماندن در شرایطی که پیش آورده بودند به قطعیت نرسیده و نهایی نشده بود. اگر آنان تصمیم خود را نهایی می‎کردند، قضای قطعی درباره آنان اعمال می‎شد. از این روست که وعده های خداوند به عذاب تبهکاران و مرتکبان گناه و مکذبان خدا و معاد ممکن است تغییر کند، و آنان از عذاب نجات یابند.

آیا انسانها مجبورند؟

تصمیم ها و دگرگونی آنها، رفتار متناقض، تحولات فکری و رفتاری و پیدا شدن فراز و نشیب در انسانها و واقعیاتی که در عالم درباره انسانها وجود دارد، گویای اختیار داشتن انسان است. انسان به اختیار و اراده خویش نسبت به کارهای خوب یا بد تصمیم می‎گیرد.

به رغم چنین واقعیتی، اختیار انسان همواره در مواجهه با یک سؤال جدی است: اگر خداوند عالم در علم خود تقدیر کرده باشد که چیزی اتفاق بیفتد، لاجرم آن چیز رخ خواهد داد؛ و اگر اتفاق نیفتد، برخلاف علم الهی خواهد بود. از طرف دیگر هر آنچه در عالم رخ می‎دهد با تقدیر خدا و با قدرت اوست، هرچند تحقق خواست و فعل خداوند از طریق اسباب و علل است، اما آنها تابع قدرت خدایند و بی آن هرگز نمی توانند سبب سازی کنند. با توجه به این دو مقدمه، آیا باز هم می‎توان گفت که انسان موجود مختاری است ؟.

این که علم پیشین الهی همه چیز و از جمله انسانها را به وجود آورده، تردیدی در آن نیست. بدون علم، ساختن حتی یک شئ کوچک ممکن نیست تا چه رسد به جهانی عظیم که در آن زندگی می‎کنیم. برای آفریدن موجود پیچیده ای مثل انسان

ناوبری کتاب