اندازه اشیا را معین میکند قدر است. طبق این معنا باید هر آنچه در عالم اتفاق میافتد اتفاق بیفتد و گریزناپذیر است. و اعمال و افعال انسان هم از این امر مستثنا نیستند، و بنابراین چنین شایبه ای پیش میآید که انسانها مجبورند و از خود اراده ای ندارند.
در کتاب کافی آورده شده است که روزی امام علی (ع) پس از بازگشت از جنگ صفین در کوفه نشسته بود، پیرمردی روبروی آن حضرت نشست و پرسید: آیا رفتن ما به شام با قضا و قدر الهی بود؟ امام جواب داد: ای پیر! هیچ دره ای را پایین نرفتید و هیچ تپه ای را بالا نرفتید، مگر به قضا و قدر خدا.
- رنجی را که متحمل شده ام به حساب خدا میگذارم.
- آری ای شیخ ! به خدا سوگند که خدا پاداش کارتان را با عظمت خواهد داد و شما در هیچ یک از اعمالی که انجام دادید مجبور و مضطر نبودید.
- چگونه ممکن است در کار ما اکراه و اضطراری نباشد در حالی که با قضا و قدر الهی این مسیر را طی میکنیم ؟
- آیا تصور میکنی که این قضایی حتمی است و قدری ضروری است ؟ اگر چنین باشد ثواب و عقاب و امر و نهی و بازداشتن از سوی خدا لغو خواهد بود و وعده و وعید بی معنا میشود؛ گناهکار نباید سرزنش شود و نیکوکار نباید ستایش گردد؛ و در این صورت گناهکار به احسان شدن اولویت دارد، و نیکوکار به عذاب. در حالی که اینها سخن بت پرستان و دشمنان خدا و حزب شیطان و جبریه این امت است. خداوند بندگان را همراه با اختیار آنها مکلف کرده، و با هشدار نهی کرده است. در برابر کم زیاد میدهد. از راه مغلوب شدن، معصیت نمی شود و با اکراه اطاعت نمی گردد. مالکی نیست که کارهایش را به دیگران تفویض کند. او آسمانها و زمین را بیهوده نیافریده و پیامبران را برای بشارت و انذار، بیهوده مبعوث نکرده است. این گمان کسانی است که کافر شدند.کلینی، کافی، ج 1، ص 155، حدیث 1) .