2 - هر حسی از حواس انسان تنها در حیطه خود درک دارد. بیش از قلمروشان انتظار داشتن از آنها امر بیهوده و عبثی است. حواس تنها میتوانند امور مادی را درک کنند و خدا مادی نیست.
3 - حواس انسان برای انجام کار خود ابزاری بیش نیستند. آن بخش که عمل تجزیه و تحلیل داده های حواس را به عهده دارد، روح و یا به تعبیری نفس انسان است. تصویرهای گرفته شده با چشم در ذهن منعکس میشوند و رؤیت پس از این حاصل میگردد و عمل ادراک تحقق پیدا میکند. حواس در واقع مقدمه فعالیت ذهن هستند.
4 - موجودات زیادی در عالم وجود دارند که انسانها آنها را نمی بینند، در عین حال یقین به وجود آنها دارند. هوا، نیروی جاذبه، میدان مغناطیسی، نیروی ربایش آهن ربا، جریان الکتریسیته، عواطف، دوستی، دشمنی، کینه، حسد، عقل و... وجود دارند، اما با حواس قابل لمس و دیدن و چشیدن و... نیستند. اینها و جز اینها از طریق آثار و نتایج و لوازمشان به دست میآیند. وقتی در عالم طبیعت که در آن زندگی میکنیم وجود چیزهایی را فقط از طریق آثار به دست میآوریم و امکان مشاهده و درک آنها با حواس ممکن نیست، در عالم غیرطبیعی به طریق اولی باید بپذیریم که حس ناشدنی هایی وجود دارند که تنها میتوان از آثار آنها به وجودشان پی برد. خدا و سایر موجودات مجرد عالم مجردات چنین اند.
5 - انسان علاوه بر حواس ظاهری از حواسی دیگر نیز برخوردار است. همان گونه که با چشم ظاهر محسوسات را درمی یابیم، با حواس باطن میتوانیم امور غیرمحسوس را کشف کنیم و به وجود آنها پی ببریم. مثلا از طریق قلب و پالایش آن از زنگارهای گناه میتوانیم به حقایقی دسترسی پیدا کنیم.
یعقوب بن اسحاق میگوید: نامه ای به خدمت امام حسن عسکری (ع) نوشتم و از ایشان پرسیدم: چگونه بنده ای پروردگارش را عبادت کند در حالی که او را نمی بیند؟ امام در جواب نوشت: "ای ابایوسف ! سید و مولایم و نعمت دهنده بر