فطری بودن شناخت خدا
اعمال و رفتار هر انسانی جلوه معرفت و کشش های درونی اوست. از برخوردها و شیوه زندگی و رفتار انسانها میتوان فهمید که آنان چه بینشی دارند و در پی چه هستند. آثار باقی مانده از انسانهای پیشین نیز گواه صادقی است بر این که انسانها علاوه بر خواست های مادی مثل آب و خواب و آمیزش و... تمایلاتی معنوی داشته اند و آن تمایلات از جمله عوامل فعالیت آنها بوده است. تمدنها اثر خواست های مادی و معنوی انسانهاست. علائم و آثار فراوانی از گذشتگان به یاد مانده است که نشان میدهد انسانها شیفته ذات مقدسی غیرمتناهی بوده اند و او را میپرستیده اند. به وجود آمدن تمدن ها همین واقعیت را تأیید میکند. این تمایل درونی در انسانها اکنون هم وجود دارد وانسانها ذاتا بی هیچ آموزشی آن را دارند. اگرچه در طول زمان ممکن است کمرنگ شود و خواست های متنوع، آن را ضعیف کند و تحت الشعاع خود قرار دهد و یا برای آن نمادی غیر واقعی بیابد و به این ترتیب آن تمایل درونی را ارضا نماید.
وجود خداوند برای انسانها از نوع همان کشش و گرایش درونی یاد شده است. فطرت سالم به ضرورت فطری گواهی میدهد بر وجود ذاتی غیرمتناهی، حکیم و مقدس که دارای قدرت و علم کامل است. از این روست که خداوند در قرآ ن کریم آورده است: "وقتی از مشرکان پرسیده میشود خالقشان کیست، به طور حتم جواب میدهند: خدا." (و لئن سألتهم من خلقهم لیقولن الله )سوره زخرف (43)، آیه 87. و درباره عالم هستی نیز چنین است. (و لئن سألتهم من خلق السموات و الارض لیقولن خلقهن العزیز العلیم )سوره زخرف (43)، آیه 9. "و اگر از آنان بپرسی آسمانها و زمین را چه کسی آفریده، قطعا خواهند گفت: آنها را همان عزیز دانا آفریده است."