صفحه ۱۰۱

به خصوص آخرین فرستاده خدا، در صورتی که آگاهانه و از سر لجاجت باشد، شخص را در زمره کافران قرار می‎دهد؛ و در این جهت میان کسی که از ابتدا آنها را قبول نکند و یا پس از قبول کردن انکار نماید، یعنی مرتد شود، تفاوتی نیست.

از آنجایی که کفر تلاشی است با قصد و اراده در نادیده گرفتن عقیده حق، حکایت از نوعی بیماری دارد؛ و کافر انسان لجوج و متعصبی است که حاضر نیست حقیقت را بپذیرد. روحیه متعصب، بیمار و حق گریز او به وی اجازه نمی دهد که حقایق عالم را درک کند و به کنه آنها راه یابد. (کذلک یطبع الله علی قلوب الکافرین ).سوره اعراف (7)، آیه 101) . از همین روست که هر قبول نداشتنی را نمی توان کفر دانست. کافر به دلیل انکار آگاهانه حقیقت، کسی می‎شود که خداوند از او به کوردل و فاقد اندیشه یاد کرده است. (صم بکم عمی فهم لا یعقلون ).سوره بقره (2)، آیه 171) . و چون کافر به این مرحله می‎رسد، تلاش برای هدایت او ثمری ندارد.سوره بقره (2)، آیه 6. چرا که او همانند چهارپایی می‎شود که از گفتگوها، تنها صدایی به گوشش می‎رسد؛ از دعوت به حق تنها آوازی می‎شنود و آن را درک نمی کند و به تدریج حالت گریز از حق در او پدید می‎آید.سوره فاطر (35)، آیه 42. و راهی برای هدایتش باقی نمی ماند.سوره بقره (2)، آیه 264. و البته این نوع از کافران کسانی اند که کفر را انتخاب کرده اند و بر آن پافشاری می‎کنند؛ وگرنه قبول نداشتنی که برخاسته از محیط و تربیت و جهل باشد، که شخص بر آن اصرار و سماجت ندارد، قابل اصلاح است؛ و شاهد آن منکرانی هستند که دعوت انبیا را لبیک گفتند و در زمره مؤمنان و یاران آنان در آمدند.

کسانی که آگاهانه و با اراده و قصد، حق پوشی می‎کنند، نه تنها قدرت ادراک حقایق را از دست می‎دهند و راه به جایی نمی برند، بلکه فعالیت های آنان نیز فاقد هرگونه معنویتی است و اعمال خیرشان ثمری ندارد. چون عمل خیر تابع قصد و

ناوبری کتاب