صفحه ۸۵

ممکن است گفته شود لحن روایات فوق دلالت بر حرمت فتک نمی کند، بلکه حداکثر بر کراهت و غیرمطلوب بودن آن دلالت دارد. زیرا در بسیاری از موارد برای کارهایی که قطعا مکروه است لحنی مشابه لحن روایات فتک دیده می‎شود. و به علاوه روایت اسحاق انباری - که در موضوع اول به آن اشاره شد - بر جواز اغتیال در بعضی موارد دلالت می‎کند.

در جواب گفته می‎شود: از لحن روایات مربوط به فتک - که از طریق شیعه و سنی نقل شده است - چنین استفاده می‎شود که اسلام و یا ایمان قید فتک یا تقیید آن است. نتیجتا کسی که فتک می‎نماید طبق اسلام و یا ایمان عمل نکرده است. بنابراین مبغوضیت فتک و حتی اغتیال از آنها فهمیده می‎شود(زیرا ماهیت اغتیال تفاوتی با فتک ندارد). و عقلا در چنین مواردی که ظاهر دلیل مبغوضیت چیزی است به ویژه در مسأله دماء تا زمانی که دلیل محکمی بر جواز آن چیز نباشد آن دلیل بر کراهت حمل نمی شود.

و روایت اسحاق انباری که دلالت بر جواز اغتیال می‎کند، از جهاتی مخدوش است:

الف: اسحاق انباری مجهول است و روایتی که خودش نقل می‎کند دلیل بر مدح او نمی باشد. محمدبن عیسی بن عبید نیز - که روایت را از اسحاق انباری نقل می‎کند - مورد اختلاف رجالیون است؛ بعضی او را مدح و بعضی ذم کرده و حتی گفته شده است که از غلات می‎باشد.جامع الرواة، ج 2، ص 166.

ناوبری کتاب