ممکن است گفته شود لحن روایات فوق دلالت بر حرمت فتک نمی کند، بلکه حداکثر بر کراهت و غیرمطلوب بودن آن دلالت دارد. زیرا در بسیاری از موارد برای کارهایی که قطعا مکروه است لحنی مشابه لحن روایات فتک دیده میشود. و به علاوه روایت اسحاق انباری - که در موضوع اول به آن اشاره شد - بر جواز اغتیال در بعضی موارد دلالت میکند.
در جواب گفته میشود: از لحن روایات مربوط به فتک - که از طریق شیعه و سنی نقل شده است - چنین استفاده میشود که اسلام و یا ایمان قید فتک یا تقیید آن است. نتیجتا کسی که فتک مینماید طبق اسلام و یا ایمان عمل نکرده است. بنابراین مبغوضیت فتک و حتی اغتیال از آنها فهمیده میشود(زیرا ماهیت اغتیال تفاوتی با فتک ندارد). و عقلا در چنین مواردی که ظاهر دلیل مبغوضیت چیزی است به ویژه در مسأله دماء تا زمانی که دلیل محکمی بر جواز آن چیز نباشد آن دلیل بر کراهت حمل نمی شود.
و روایت اسحاق انباری که دلالت بر جواز اغتیال میکند، از جهاتی مخدوش است:
الف: اسحاق انباری مجهول است و روایتی که خودش نقل میکند دلیل بر مدح او نمی باشد. محمدبن عیسی بن عبید نیز - که روایت را از اسحاق انباری نقل میکند - مورد اختلاف رجالیون است؛ بعضی او را مدح و بعضی ذم کرده و حتی گفته شده است که از غلات میباشد.جامع الرواة، ج 2، ص 166.