ممکن است گفته شود: وقتی شارع کسی را مهدورالدم دانست و ریختن خون او را مباح نمود دیگر حرمتی برای او نمی باشد و بنابراین وجهی برای تردید در ثبوت ولایت در اجرای حکم شارع و قتل او نخواهد بود؛ پس در حقیقت او مصداق اصل اولی که برای موارد شک است نمی باشد. ولکن در پاسخ باید گفت درست است که از حکم شارع به مهدورالدم بودن او به برهان "ان" کشف مینماییم که شارع ولایتی را بر اجرای حکم خود نیز اعطا کرده است وگرنه جعل چنان حکمی لغو میبود ولی محدوده ولایت و اطلاق آن نسبت به اجرای حکم حتی به شکل فتک و اغتیال مشکوک میباشد. چون در مقام ثبوت امکان دارد ولایت بر اجرای حکم مهدورالدم محدود به غیر فتک و اغتیال باشد؛ و در مقام اثبات نه فقط دلیل عام یا مطلقی برای اثبات آن در دست نیست، بلکه مقتضای اصل اولی نیز عدم چنین سلطه ای میباشد. به علاوه مقتضای روایات دال بر نهی از فتک و اغتیال - که ذکر خواهد شد - نیز مطابق با اصل اولی است.
[روایات نهی از فتک ]
در برخی روایات شیعه و سنی که به آن اشاره میگردد، از طرف پیامبراکرم (ص) فتک مورد نهی قرار گرفته و ایمان و اسلام قید و مانع از آن دانسته شده است:
1 - از طریق شیعه در کافی آمده است: علی ابن ابراهیم از