باشد - و درحقیقت بدین سبک فلسفه شرط اعلمیت در حوزه افتاء تحقق یافته است.
[سپردن هرکار به داناترین فرد در آن رشته ]
نکته دیگر این که قید اعلمیت در برخی از روایات - مانند فرمایش نقل شده از حضرت امیرالمؤمنین (ع) - ناظر به اعلمیت به احکامی است که مرتبط با حاکمیت دینی باشد. اما این قید در برخی از روایات دیگر - مانند روایت: "ما ولت أمة رجلا قط أمرها و فیهم أعلم منه الا لم یزل أمرهم یذهب سفالا حتی یرجعوا الی ما ترکوا"کتاب سلیم بن قیس، ص 118 و 148؛ غایة المرام، ص 298 و 299. - بسا به امری عقلایی و فراگیر که همان لزوم اعلم بودن در همه شاخه ها و رشته های علمی و تخصصی است، اشاره باشد؛ به این معنا که در هریک از جوامع انسانی - اعم از دینی و غیردینی - و در هر جامعه و یا گروه و رشته و زمینه ای، اگر شخص داناتری حضور داشته باشد ولی بدون توجه به تخصص و راهنمایی های او شخص دیگری هدایت آن جامعه یا گروه را برعهده گیرد، آن جامعه و گروه به جای پیشرفت و رشد و تعالی راه سقوط را در پیش خواهد گرفت و به سعادت و فلاح نائل نخواهند شد مگر آن که به اشتباه خود پی برده و از آن باز گردند. در حقیقت میتوان این قبیل روایات را ارشاد به حکم عقل و بیان یک واقعیت خارجی دانست که اگر روش عمومی به انتخاب ضعیف ها روی آورد و دانشمندان و متخصصان خانه نشین شوند، چنان رفتاری قهرا به چنین نتیجه منطقی منتهی میشود.