صفحه ۱۴۹

پیامبر اکرم (ص) و حضرت امیر(ع) به عنوان حسبه انجام داده اند، در این صورت دلیلی بر جواز برخورد حاکمیت اسلامی به عنوان تعزیر با نشر کتب ضلال نداریم. و ادله ذکر شده فقط دلالت بر اصل حرمت آن می‎کند نه بیشتر. و روایت عبد الملک بن اعین نیز فقط بر حرمت حفظ کتب نجوم برای عبد الملک و وجوب اتلاف آنها دلالت دارد. مگر این که بگوییم: دستور امام صادق (ع) که به عبدالملک فرمود: "أحرق کتبک" از موضع امامت و حاکمیت اسلامی آن حضرت نسبت به شخص خاصی می‎باشد نه از موضع بیان حکم دائمی.

اما شاید بتوان از مفهوم اولویت کلام حضرت امیر(ع) که فرموده اند: "أیها الناس ان لی علیکم حقا و لکم علی حق، فأما حقکم علی فالنصیحة لکم و توفیر فیئکم علیکم و تعلیمکم کیلا تجهلوا و تأدیبکم کیما تعلموا"نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه 34. استفاده کرد که حاکمیت اسلامی درباره کتب ضلال وظیفه ای دارد؛ زیرا وقتی توفیر فیی - یعنی بیشتر کردن اموال و سرمایه های مردم - و نیز تعلیم و بالا بردن سطح آگاهی دینی آنان حقی است از ناحیه مردم بر عهده امام، حفظ عقاید دینی و اخلاق و عفت عمومی از انحراف و فساد به طریق اولی حق مردم می‎باشد که امام باید از عهده آنها برآید. و فرض این است که کتب ضلال، عقاید دینی و اخلاق حسنه و عفت عمومی یا غالبی مردم را تهدید و سست می‎کند. منتها بحث در این است که در زمان ما چگونه باید با این گونه کتب برخورد کرد، که در نکته بعدی ذکر خواهد شد.

ناوبری کتاب