صفحه ۱۳۳

دلیل اول: سیره پیامبراکرم (ص) و حضرت امیر(ع) است. آنان هرچند در مواردی افرادی را مورد تعزیر قرار داده اند - که در بحث حسبه دراسات دراسات فی ولایة الفقیه، ج 2، ص 263 به بعد. به تفصیل ذکر شده است - اما ممکن است با الغای خصوصیت، جواز تعزیر را از آن موارد معین به سایر موارد تسری داد. با این همه، تسری حکم جواز تعزیر با الغای خصوصیت با توجه به عدم ذکر ملاک و مناط کلی در روایات مربوطه به تعزیرات پیامبر اکرم (ص) و حضرت امیر(ع) قطع نظر از ادله دیگر، قابل خدشه است.

دلیل دوم: روایات امر به معروف و نهی از منکر است که دلالت می‎کند بر لزوم انکار منکر با قلب، زبان و دست، و یا مضمونی نزدیک به آن. این روایات در باب سوم از ابواب امر به معروف و نهی ازمنکر وسائل الشیعة ذکر شده است. ولی استدلال به این روایات قابل خدشه است؛ زیرا مقصود در این روایات این است که با امر به معروف و نهی از منکر از انجام منکر و ترک واجب جلوگیری و ردع شود و به مسأله تعزیر - که مربوط به مجازات گناهکار است - ربطی ندارد؛ مگر این که گفته شود بازداری عامل منکر یا تارک معروف به دست و قدرت شامل تعزیر او نیز می‎شود و تعزیر وی علاوه بر این که مجازات او محسوب می‎شود به نوعی جنبه بازداری از گناه نیز دارد و از این جهت امر یا نهی عملی نسبت به معروف و منکر است.

ناوبری کتاب