صفحه ۱۲

[ماهیت ولایت فقیه و تصویر آن در فرض تفکیک قوا]

پرسش اول: سؤال اساسی در رابطه با موضوع "ولایت فقیه" پیرامون ماهیت آن است که آیا ثبوت ولایت برای فقیه به معنای قدرتی است که خداوند به وی اعطا می‎کند (چه بر اساس نظریه نصب یا نظریه نخب) و یا به آن معناست که خداوند شرایطی را بیان فرموده است و مردم آن ولایت را به فقیه اعطا می‎کنند؟ بنابر فرض دوم، حق فرمان دادن از آن خداوند است که به مردم تفویض فرموده است.

علاوه بر این، ولایت آن گونه که معنا شده است تصدی و تصرف در امور غیر می‎باشد؛ بنابراین ولایت فقیه به معنای آن است که وی متصدی شئون مردم است. در این صورت در فرض تفکیک حوزه های اجرا، افتا و قضا در حاکمیت دینی - که اخیرا از سوی حضرتعالی مطرح شده است - چگونه می‎توان از یک سو برای فقیه ولایت قائل شد و او را متصدی امور جامعه دانست، و از سوی دیگر ولایت در امور اجرا را از او ستاند؛ در حالی که در ولایت به نوعی اجرا - یا حداقل تصدی اجرا - نهفته است ؟

جواب: در این رابطه به چند نکته اشاره می‎کنم:

الف - ولایت به معنای نهایت قرب و نزدیکی همراه با داشتن نوعی سلطه و قدرت است که بتوان در اثر آن در امور دیگری تصرف کرد؛ اعم از این که دیگری عاقل و بالغ باشد یا نباشد، و اعم از این که حوزه تصرف محدود باشد یا غیرمحدود.

خداوند که ولایت حقیقی و مطلق و عام بر همه دارد، بنابر نظریه نصب، خود بدون دخالت آراء مردمی، گونه ای از ولایت و تصدی

ناوبری کتاب