[ماهیت ولایت فقیه و تصویر آن در فرض تفکیک قوا]
پرسش اول: سؤال اساسی در رابطه با موضوع "ولایت فقیه" پیرامون ماهیت آن است که آیا ثبوت ولایت برای فقیه به معنای قدرتی است که خداوند به وی اعطا میکند (چه بر اساس نظریه نصب یا نظریه نخب) و یا به آن معناست که خداوند شرایطی را بیان فرموده است و مردم آن ولایت را به فقیه اعطا میکنند؟ بنابر فرض دوم، حق فرمان دادن از آن خداوند است که به مردم تفویض فرموده است.
علاوه بر این، ولایت آن گونه که معنا شده است تصدی و تصرف در امور غیر میباشد؛ بنابراین ولایت فقیه به معنای آن است که وی متصدی شئون مردم است. در این صورت در فرض تفکیک حوزه های اجرا، افتا و قضا در حاکمیت دینی - که اخیرا از سوی حضرتعالی مطرح شده است - چگونه میتوان از یک سو برای فقیه ولایت قائل شد و او را متصدی امور جامعه دانست، و از سوی دیگر ولایت در امور اجرا را از او ستاند؛ در حالی که در ولایت به نوعی اجرا - یا حداقل تصدی اجرا - نهفته است ؟
جواب: در این رابطه به چند نکته اشاره میکنم:
الف - ولایت به معنای نهایت قرب و نزدیکی همراه با داشتن نوعی سلطه و قدرت است که بتوان در اثر آن در امور دیگری تصرف کرد؛ اعم از این که دیگری عاقل و بالغ باشد یا نباشد، و اعم از این که حوزه تصرف محدود باشد یا غیرمحدود.
خداوند که ولایت حقیقی و مطلق و عام بر همه دارد، بنابر نظریه نصب، خود بدون دخالت آراء مردمی، گونه ای از ولایت و تصدی