صفحه ۱۱۰

که اسیر می‎گرفته اند، برده می‎کردند و اسلام در آن شرایط جامعه جهانی نمی توانسته یک طرفه از آن پرهیز نماید و در نتیجه در جنگ هایی که برای آن اتفاق می‎افتاده به برده دادن تن داده ولی برده نگیرد؛ این امری نامعقول است.

همچنین اسلام نمی توانست نظام بردگی را که سابقه تاریخی بسیار طولانی داشت، با یک فرمان و دستور الغا نماید؛ اما تدریجا و با اعمال تدابیری درصدد حذف آن از گردونه جامعه برآمد.

در اسلام برای آزاد نمودن بردگان تدابیر زیادی معین گشت؛ از جمله این که ثواب فراوان برای عتق رقبه مقرر شد و نیز آزاد نمودن برده جزو قوانین حقوقی و کیفری قرار داده شد و برای بسیاری از گناهان و یا کارهای دیگر آزادی حداقل یک برده لزوما به عنوان کفاره قانونی شد.

در کتب فقهی فقها نیز فصلی مستقل به نام "عتق رقبه" - نه رقیت - تدوین شده که روش های آزاد نمودن برده و حقوق بردگان در آن به تفصیل ذکر شده است.

به عبارت دیگر از آنجا که نظام بین الملل در عصر تشریع پدیده برده داری را پذیرفته بود و همگان به آن ملتزم بودند و به راحتی از آن دست نمی کشیدند، توجه اسلام به مبارزه منفی با پدیده برده داری مبتنی شد. به همین جهت بر "عدم مطلوبیت" آن نزد خدای سبحان تأکید شد و رضای خدا در "آزاد کردن بردگان" تعریف شد.

بنابراین عدم تحریم، ناشی از رواج عملی آن پدیده و انس نظری جامعه بشری نسبت به آن بوده است. اگر انس نظری و رواج عملی

ناوبری کتاب