نخواهم کرد..." سپس فرمودند: "اگر مال شخصی خودم نیز بود به طور مساوات تقسیم میکردم، چه رسد به اینکه مال خداوند است... ." أتأمرونی أن أطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه ؟ والله لا أطور به... لو کان المال لی لسویت بینهم، فکیف و انما المال مال الله !..."؛ نهج البلاغه صبحی صالح و عبده، خطبه 126.
همچنین در روایتی آمده است که آن حضرت فرمودند: "ای مردم، فرزندان آدم هرگز غلام و کنیززاده نشده اند، همه افراد مردم آزاد میباشند... آگاه باشید که مقداری مال جمع شده است و ما آن را به طور مساوی بین سیاه پوست و سرخ پوست تقسیم میکنیم." سپس مروان به طلحه و زبیر گفت: "مقصود و منظور علی کسی غیر از شما نیست"؛ سپس حضرت به هرکدام از آنها سه دینار عطا کردند، و نیز به یک مرد انصاری نیز سه دینار دادند، آنگاه غلام سیاهی آمد و به او نیز سه دینار عطا نمودند؛ در این هنگام مرد انصاری به حضرت اعتراض کرد و گفت: "ای امیر مؤمنان، این مرد غلامی است که دیروز آزادش کردم، سهم او را با من مساوی قرار میدهید؟!" حضرت فرمودند: "من در کتاب خدا نظر کردم، فضیلت و برتری برای اولاد اسماعیل نسبت به اولاد اسحاق نیافتم." "ایها الناس ان آدم لم یلد عبدا و لا أمة و ان الناس کلهم احرار... ألا و قد حضر شئ و نحن مسوون فیه بین الاسود و الاحمر، فقال مروان لطلحة و الزبیر: ما اراد بهذا غیرکما قال: فاعطی کل واحد ثلاثة دنانیر... و جاء بعد غلام أسود فاعطاه ثلاثة دنانیر فقال الانصاری: یا أمیرالمؤمنین هذا غلام اعتقته بالامس تجعلنی و ایاه سواء؟ فقال: انی نظرت فی کتاب الله فلم اجد لولد اسماعیل علی ولد اسحاق فضلا"؛ کافی، کتاب الروضة، ج 8، ص 69، حدیث 26.