صفحه ۶۴

دخالت مردم در سرنوشت و آنچه مربوط به حاکمیت جامعه خود می‎باشد ذکر شده است؛ و از آن جمله: اینکه مقتضای حکم عقل عملی و سیره عقلا در تمام زمانها و مکانها این است که مردم حق دارند در اموال خود که به دست آورده اند تصرف نمایند؛ و شرع مقدس علاوه بر اینکه از آن منع نکرده، آن را تنفیذ نموده است.

از پیامبراکرم (ص) نقل شده: "ان الناس مسلطون علی اموالهم" بحارالانوار، کتاب العلم، باب 33، ج 2، ص 272، چاپ بیروت. "مردم بر اموال خود مسلط و صاحب اختیار آن می‎باشند."

وقتی مردم در اموال خود صاحب اختیار می‎باشند به طریق اولی در سرنوشت خود نیز صاحب اختیار خواهند بود؛ زیرا اختیار داشتن نسبت به سرنوشت به منزله علت می‎باشد و مقدم است بر اختیار داشتن نسبت به اموال؛ چرا که اختیار بر اموال که محصول قوا و اراده انسان است ناشی از اختیار و سلطه انسانها نسبت به خویش خواهد بود.دراسات فی ولایة الفقیه، ج 1، ص 495.

همچنین از ادله مشروعیت بیعت و انتخاب حاکم - که در کتاب "دراسات فی ولایة الفقیه" ذکر شده همان، ج 1، ص 493 به بعد. - استفاده می‎شود که در حکومت دینی، مردم صاحب اصلی قدرت و حکومت و منشاء مشروعیت و مقبولیت حاکمیت می‎باشند، و هر آنچه را از قبیل مصالح و منافع ملی تشخیص دادند می‎توانند در میثاق بیعت خود با حاکمان قرار دهند، و حاکمان موظف اند به آن عمل نمایند؛ و در غیر این صورت

ناوبری کتاب