دخالت مردم در سرنوشت و آنچه مربوط به حاکمیت جامعه خود میباشد ذکر شده است؛ و از آن جمله: اینکه مقتضای حکم عقل عملی و سیره عقلا در تمام زمانها و مکانها این است که مردم حق دارند در اموال خود که به دست آورده اند تصرف نمایند؛ و شرع مقدس علاوه بر اینکه از آن منع نکرده، آن را تنفیذ نموده است.
از پیامبراکرم (ص) نقل شده: "ان الناس مسلطون علی اموالهم" بحارالانوار، کتاب العلم، باب 33، ج 2، ص 272، چاپ بیروت. "مردم بر اموال خود مسلط و صاحب اختیار آن میباشند."
وقتی مردم در اموال خود صاحب اختیار میباشند به طریق اولی در سرنوشت خود نیز صاحب اختیار خواهند بود؛ زیرا اختیار داشتن نسبت به سرنوشت به منزله علت میباشد و مقدم است بر اختیار داشتن نسبت به اموال؛ چرا که اختیار بر اموال که محصول قوا و اراده انسان است ناشی از اختیار و سلطه انسانها نسبت به خویش خواهد بود.دراسات فی ولایة الفقیه، ج 1، ص 495.
همچنین از ادله مشروعیت بیعت و انتخاب حاکم - که در کتاب "دراسات فی ولایة الفقیه" ذکر شده همان، ج 1، ص 493 به بعد. - استفاده میشود که در حکومت دینی، مردم صاحب اصلی قدرت و حکومت و منشاء مشروعیت و مقبولیت حاکمیت میباشند، و هر آنچه را از قبیل مصالح و منافع ملی تشخیص دادند میتوانند در میثاق بیعت خود با حاکمان قرار دهند، و حاکمان موظف اند به آن عمل نمایند؛ و در غیر این صورت