صفحه ۱۶

(در مقابل معنای حقیقی) مطرح است، یعنی آنچه باید باشد. بدیهی است این بایدها از رابطه تنگاتنگ و ضروری بین اهداف از پیش تعیین شده نظام آفرینش و حیات و زندگی انسانی از یک سو، و آنچه انسان را به آن اهداف نزدیک می‎کند یا می‎رساند از سوی دیگر انتزاع می‎گردد. بنابراین برای تعیین منشاء حقوق لازم است ابتدا اهداف مذکور و سپس آنچه در آن راستا کارساز و مفید است شناسایی شود، تا بر آن پایه رابطه ضروری بین آن دو که ریشه واقعی "حق" است کشف گردد.

ناگفته نماند که به میزان جهان بینی های مختلف الهی و غیرالهی، هم هدف از خلقت انسان و هم آنچه در رسیدن به آن مفید است و به تبع آن رابطه ضروری بین آن دو متفاوت خواهد بود.

بر اساس جهان بینی الهی، از آنجا که انسان یک موجود مستعد کمال و ابدی و همیشگی است و خداوند مبدأ و منتهای نظام آفرینش و هدف نهایی جهان هستی است، هدف از حیات انسان نیز سعادت دنیوی و اخروی او و رسیدن به نهایت کمال ممکن - که همان وصول به کمال مطلق که ذات مقدس الهی است - می‎باشد.

بنابر این دیدگاه آنچه مصلحت و مفید و یا مفسده و مضر به شمار می‎رود و بر اساس ارتباط با هدف، "باید" و "نباید" تنظیم و اعتبار و انتزاع شده "حق" وضع و قرارداد می‎گردد. با توجه به سعادت دنیوی و اخروی انسان است که چیزی دارای "مصلحت" یا "مفسده" شمرده می‎شود. آنچه انسانی را به سعادت دنیوی و اخروی نزدیک کرده و

ناوبری کتاب