صفحه ۳۰۳

ترکتنی ناطقا، لاضجن الیک بین اهلها ضجیج الاملین و لاصرخن الیک صراخ المستصرخین و لابکین علیک بکاء الفاقدین و لانادینک این کنت، یا ولی المؤمنین، یا غایة آمال العارفین، یا غیاث المستغیثین، یا حبیب قلوب الصادقین و یا اله العالمین، افتراک سبحانک یا الهی و بحمدک ، تسمع فیها صوت عبد مسلم سجن فیها بمخالفته و ذاق طعم عذابها بمعصیته و حبس بین اطباقها بجرمه و جریرته و هو یضج الیک ضجیج مؤمل لرحمتک و ینادیک بلسان اهل توحیدک و یتوسل الیک بربوبیتک .

یا مولای ! فکیف یبقی فی العذاب و هو یرجو ما سلف من حلمک ؟ ام کیف تؤلمه النار و هو یامل فضلک و رحمتک ؟ ام کیف یحرقه لهیبها و انت تسمع صوته و تری مکانه ؟ ام کیف یشتمل علیه زفیرها و انت تعلم ضعفه ؟ ام کیف یتقلقل بین اطباقها و انت تعلم صدقة ؟ ام کیف تزجره زبانیتها و هو ینادیک یا ربه ؟ ام کیف یرجو فضلک فی عتقه منها، فتترکه فیها؟

هیهات ! ما ذلک الظن بک و لا المعروف من فضلک ، و لا مشبه لما عاملت به الموحدین من برک و احسانک . فبالیقین اقطع لو لا ما حکمت به من تعذیب جاحدیک و قضیت به من اخلاد معاندیک ، لجعلت النار کلها بردا و سلاما، و ما کان لاحد فیها مقرا و لا مقاما. لکنک تقدست اسماؤک ، اقسمت ان تملاها من الکافرین، من الجنة و الناس اجمعین، و ان تخلد فیها المعاندین. و انت جل ثناؤک قلت مبتدئا و تطولت بالانعام متکرما: "افمن کان مؤمنا، کمن کان فاسقا، لا یستوون."

ناوبری کتاب