صفحه ۴۴۴

به فقرا داده شود" و در وصیت نامه دیگری آمده: "هر چه پول از هر که طلب دارم بعد از وصول باید به مجتهد داده شود. خدا را فراموش نفرمایید". بعد از وفات ایشان 34 از طلب های وصول شده بین ورثه تقسیم شده و یک چهارم آن هنوز باقی است و وصول نشده است علاوه بر این که ورثه ایشان از لحاظ درآمد در حد بسیار پایین و مستحقند، لذا درخواست می‎شود که راه حلی برای این مسأله تعیین شود که تکلیف طلب های وصول شده و وصول نشده را معین فرماید؟

(جواب:) از وصیت ایشان ظاهر می‎شود که آنچه از افراد طلب داشته اند طلب شخصی نبوده، بلکه بابت وجوه شرعیه بوده است که باید به مجتهد پرداخت گردد. بنابراین تقسیم ورثه بیجا بوده است و بالاخره ظاهرا نصف از مطالبات سهم امام و نصف دیگر سهم سادات است؛ نسبت به سهم امام آن اگر ورثه واقعا نیاز داشته اند نسبت به تصرف آنان اجازه می‎شود، ولی نسبت به نصف دیگر که سهم سادات است باید ورثه آنها را به سادات فقیر بپردازند تا برئالذمه شوند.

(سؤال) مرحوم مادر این جانب با این که اهل نماز و روزه بوده، اما وصیت کرده که ده سال نماز و روزه برایش قضا کنند و ما تا یاد داریم ایشان اصلا نماز و روزه شان ترک نشده است؛ آیا اجازه می‎فرمایید همان مبلغ را صدقه بدهیم ؟

(جواب:) اگر برای مورد وصیت ثلث مال کافی نباشد بنابر احتیاط باید از سهم ارث وارث های غیر صغیر برداشته شود و شما چه می‎دانید شاید به نظر خودش شبهه ای در کار بوده و باید به وصیت عمل شود.

(سؤال) به شخصی قبل از این که از دنیا برود گفته می‎شود که وصیت کن؛ می‎گوید: فرزند بزرگ من که از اهل علم است و خودش وقوف کامل به مسائل دارد، هر جور صلاح می‎داند عمل کند؛ آیا این یک نوع وکالت است یا وصیت ؟ و آیا پسر بزرگ تر می‎تواند برای وی خیرات دهد؟

(جواب:) وکالت بعد از مرگ معنا ندارد و اگر گفته باشد که پسر بزرگ تر هر طور صلاح می‎داند عمل کند. پسر بزرگ تر می‎تواند ثلث مال را برای پدر خیرات بدهد و صحیح است و آن وصیت است نه وکالت.

ناوبری کتاب