صفحه ۳۵۹

(سؤال) این جانب 16 سال پیش زمینی را که مبلغ دویست هزار تومان ارزش داشت را فروخته و پول آن را به پسرم دادم تا با آن کسب و کار و تجارت کند، ولی پسرم آن را به عنوان وجه القباله همسرش قبول کرد. متأسفانه موقع عقد، پرداخت قباله را بر عهده این جانب گذاشتند. اکنون بعد از گذشت 16 سال پسرم می‎گوید: همان مبلغ دویست هزار تومان را به تو می‎دهم و وجه القباله را تو باید پرداخت کنی. حال من در مورد حل این مسأله مهم چه باید بکنم ؟

(جواب:) اگر مهریه عروس را پدر بر عهده گرفته، پرداخت پول به پسر او را برئ الذمه نمی کند، مگر این که به عروس گفته شود و او قبول کند. پس اگر عروس خبر ندارد و قبول نکرده است عروس مهریه را از پدر به قیمت روز طلبکار است و پسر پولی را که از پدر گرفته اگر هبه نبوده است باید به پدر بدهد و اگر ارزش پول سقوط کرده است نسبت به مقدار تفاوت بنابر احتیاط واجب باید پدر را راضی کند.

ازدواج موقت و اذن ولی

(سؤال) چنانچه دختری که دارای رشد جسمی و فکری لازم بوده و صلاح خود را تشخیص می‎دهد بخواهد به عقد موقت پسر یا مردی درآید با شرط ضمن عقدی که دخول واقع نشود، حال اگر پدر حضور داشته باشد، ولی راضی به چنین امری نباشد، یا خود دختر مایل نباشد که موضوع عقد را با پدرش در میان بگذارد؛ آیا جاری کردن صیغه شرعی وجاهت شرعی دارد یا خیر؟

(جواب:) مسأله مورد اختلاف است و بنابر احتیاط واجب در دختر باکره، استیذان از پدر دختر لازم است، عقد دائم باشد یا موقت و شرط عدم دخول بکنند یا نه، مگر این که دختر تمایل شدید داشته باشد و طرف کفو او باشد، ولی پدر بی جهت کار شکنی و لجبازی می‎کند که در این صورت عقد بدون اذن او صحیح است.

(سؤال) شخصی زنی را به مدت کوتاهی به ازدواج موقت خود در می‎آورد. در اثنای مدت، زن می‎گوید که آبستن است و پس از چند ماه هم دختری به دنیا می‎آید. زن ادعا می‎کند که این فرزند از شوهر قبلی است، چون شباهت زیادی به

ناوبری کتاب