صفحه ۵۲

جامعه خواهد شد. البته قوای عملی جوامع، همیشه نیازمند هدایت و راهنمایی قوای علمی می‎باشند، و کمال و سعادت جامعه به همین وابسته است.

برای عدالت عرصه های دیگری نیز متصور است:

اول - عدالت در حقوق انسان که اجمالا در باب حقوق انسانها در همین رساله مطرح می‎شود.

دوم - عدالت در عرصه عمل و اخلاق. علمای اخلاق معمولا عدالت در دو عرصه فوق را به تعادل بین افراط و تفریط تعریف می‎کنند؛ یعنی شاخصه آن به دست آوردن قدرت و ملکه ای است که موجب مراعات حد وسط بین افراط و تفریط می‎باشد. به عنوان مثال در عرصه عمل خوردن غذا با این که مورد نیاز بشر است باید در حد وسط میان پرخوری و کم خوری باشد.

البته باید توجه داشت که حد وسط در مورد هر شخص بر حسب خصوصیات و شرایط او متفاوت است و مقدار معتدل هر چیزی نسبت به هر فرد تفاوت دارد. از این رو می‎توان گفت مفاهیم ارزشی نظیر عدالت - که براساس نیازهای انسان جهت نیل به سعادت و کمال او وضع شده - مفاهیمی نسبی تلقی می‎شوند؛ یعنی ممکن است یک حالت برای فردی عدالت باشد و برای دیگری نباشد.

بنابر آنچه بین اهل فن معروف است، عدالت در اخلاق ملکه ای است در نفس انسان که شاخصه آن مراعات حد وسط بین افراط و تفریط در قوای ثلاثه "عاقله"، "شهویه" و "غضبیه" می‎باشد. هر کدام از قوای مزبور ممکن است دارای سه حالت باشند: افراط، تفریط و تعادل. حد وسط در قوه عاقله "حکمت" است، و افراط آن "جربزه" و تفریط آن "بلادت" است. حد وسط در قوه شهویه "عفت"، و افراط آن "شره" و تفریط آن "خمود" می‎باشد. و حد وسط در قوه غضبیه "شجاعت" و افراط آن "تهور" و تفریط آن "جبن" و ترس است. از اجتماع حد وسط در قوای سه گانه فوق عدالت محقق می‎شود. در حقیقت شاخصه عدالت در قوای مزبور به این است که انسان هر قوه ای را در محل مناسب خود قراردهد که با نیاز و نیل به سعادت او متناسب باشد.

ناوبری کتاب