جامعه خواهد شد. البته قوای عملی جوامع، همیشه نیازمند هدایت و راهنمایی قوای علمی میباشند، و کمال و سعادت جامعه به همین وابسته است.
برای عدالت عرصه های دیگری نیز متصور است:
اول - عدالت در حقوق انسان که اجمالا در باب حقوق انسانها در همین رساله مطرح میشود.
دوم - عدالت در عرصه عمل و اخلاق. علمای اخلاق معمولا عدالت در دو عرصه فوق را به تعادل بین افراط و تفریط تعریف میکنند؛ یعنی شاخصه آن به دست آوردن قدرت و ملکه ای است که موجب مراعات حد وسط بین افراط و تفریط میباشد. به عنوان مثال در عرصه عمل خوردن غذا با این که مورد نیاز بشر است باید در حد وسط میان پرخوری و کم خوری باشد.
البته باید توجه داشت که حد وسط در مورد هر شخص بر حسب خصوصیات و شرایط او متفاوت است و مقدار معتدل هر چیزی نسبت به هر فرد تفاوت دارد. از این رو میتوان گفت مفاهیم ارزشی نظیر عدالت - که براساس نیازهای انسان جهت نیل به سعادت و کمال او وضع شده - مفاهیمی نسبی تلقی میشوند؛ یعنی ممکن است یک حالت برای فردی عدالت باشد و برای دیگری نباشد.
بنابر آنچه بین اهل فن معروف است، عدالت در اخلاق ملکه ای است در نفس انسان که شاخصه آن مراعات حد وسط بین افراط و تفریط در قوای ثلاثه "عاقله"، "شهویه" و "غضبیه" میباشد. هر کدام از قوای مزبور ممکن است دارای سه حالت باشند: افراط، تفریط و تعادل. حد وسط در قوه عاقله "حکمت" است، و افراط آن "جربزه" و تفریط آن "بلادت" است. حد وسط در قوه شهویه "عفت"، و افراط آن "شره" و تفریط آن "خمود" میباشد. و حد وسط در قوه غضبیه "شجاعت" و افراط آن "تهور" و تفریط آن "جبن" و ترس است. از اجتماع حد وسط در قوای سه گانه فوق عدالت محقق میشود. در حقیقت شاخصه عدالت در قوای مزبور به این است که انسان هر قوه ای را در محل مناسب خود قراردهد که با نیاز و نیل به سعادت او متناسب باشد.