(سؤال 2217) راجع به ولایت پدر و جد پدری نسبت به باکره عاقله رشیده در امر ازدواج، بنابر قول به ولایت مذکور:
1 - آیا سقوط ولایت با مطلق دخول در حد استقرار تمام مهر بر ذمه زوج حاصل میشود یا این که منوط است به تحقق زوال بکارت ؟
2 - آیا وطی در دبر که موجب استقرار تمام مهر است زوال و سقوط ولایت پدر و جد پدری بر عقد ازدواج را ایجاب میکند یا خیر؟
3 - در خصوص زنانی که از نظر تشخیص پزشکی دارای پرده بکارت از نوع حلقوی قابل اتساع میباشند و دخول غیرمنتهی به ازاله بکارت امکان پذیر است، آیا با تحقق دخول در حدی که در زنان متعارف سبب ازاله بکارت میگردد، ولایت ساقط است یا خیر، ولو این که ازدواج و دخول مکررا انجام شود؟
4 - بنابر این که اشتراط وجود صفات کمال از جمله بکارت در ضمن عقد نکاح و سلب آن در زوجه برای زوج ایجاد خیار فسخ نماید؛ آیا در زنانی که در سؤال سوم مطرح شد بعد از وقوع دخول (به شرط آن که موجب زوال بکارت نشده باشد) چنین اشتراطی جایز است و از قبیل تدلیس نیست و در هر عقد ازدواجی میتوان چنین شرطی را قید کرد یا این که از موارد وجود خیار فسخ برای زوج تلقی میگردد؟
جواب: قاعده اقتضا میکند که بالغه رشیده همان گونه که در معاملات آزاد و صاحب اختیار است در نکاح نیز صاحب اختیار باشد؛ ولی برحسب اخبار کثیره متعارضه نسبت به باکره، احتیاط در استیذان از او و پدر است. و هر چند "دخول" در برخی روایات ذکر شده ولی اولا دخول منصرف است به ازاله بکارت؛ و ثانیا آنچه در اکثر روایات استثناء ذکر شده عنوان "ثیبوبت" است، آن هم ثیبوبتی که در اثر شوهرداری پیدا شده باشد و او شوهرداری را تجربه کرده باشد نه از طریق جستن یا زنا حاصل شده باشد. و به وطی در دبر ثیبوبت محقق نمی شود؛ زیرا معنای ثیبوبت زوال بکارت است. پس در سه مورد اول احتیاط لازم است، چون ثیبوبت محقق نشده است.
و اما در مورد چهارم دایر مدار شرط ضمن العقد است که آیا وجود پرده بکارت شرط شده، یا مدخوله نبودن و دست نخورده بودن زن. و ظاهرا نظر شرطکنندگان امر