فوق را دارند بلکه باید چنین باشند، وگرنه توان گرفتن وحی و پیام از سوی خداوند و ملائکة الله را نخواهند داشت. چنانکه اگر جنبه بشری و همگونی با سایر انسانها را نداشته باشند و تنها یک موجود مجرد و ماوراء ماده باشند نمی توانند پیام الهی را به انسانهایی که در عالم ماده هستند ابلاغ نمایند.
بنابراین پیامبر اجمالا دارای وجود جمعی و دو جنبه قوی روحانی و مادی است که با جنبه روحانی و اتصال به عالم غیب وحی و پیام را میگیرد، و با جنبه مادی و بشری آن را میرساند.
در این زمینه بجاست به آیات شریفه: (قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی )سوره کهف (18): آیه 110.، (و لو جعلناه ملکا لجعلناه رجلا)سوره انعام (6): آیه 9.، (ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی فاوحی الی عبده ما اوحی)سوره نجم (53): آیات 10 - 8. توجه شود. تلقی و گرفتن وحی همان ارتباط با عالم غیب و فرارفتن از سطح ماده و زمان و مکان است.
و باز در قرآن مجید میخوانیم: (ما کان محمد أبا أحد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین )سوره احزاب (33): آیه 40. این آیه اولا اشاره به دو جنبه ناسوتی و ملکوتی رسول خدا دارد، زیرا رسالت وی ارتباط او را هم با مرسل و هم با مرسل الیه میرساند؛ و ثانیا بر خاتمیت او نیز تصریح دارد.
کلمه "خاتم" در کلام عرب به معنای وسیله ختم است، و جمع محلی به الف و لام (النبیین) مفید عموم است؛ پس خاتم النبیین به معنای پایان همه انبیاء الهی است. و این که برخی مغلطه کاران "خاتم" را به زینت تفسیر کرده اند تفسیری است بی مبنا؛ زیرا در هیچ یک از کتب لغت "خاتم" به زینت تفسیر نشده است. و اگر به "انگشتر" خاتم میگویند بدین جهت است که در سابق افراد نام خویش را بر انگشتر خویش حک مینمودند و به جای مهر نامه ها را با آن ختم مینمودند.
ادیان الهی همچون کلاسهای درسی درجه بندی شده ای هستند که برحسب رشد علمی انسانها کامل تر میشوند تا جایی که عقل جمعی انسانها به حدی از بلوغ و رشد