باز در قرآن میفرماید: (هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون ) آیا دانایان و نادانان یکسانند.
و همین طور مولا امیرالمؤمنین (ع) در خطبه 173 از نهج البلاغه میفرمایند: "ان أحق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بأمرالله فیه" سزاوارترین مردم به امر حاکمیت - امر یعنی حاکمیت - کسی است که توانایی بیشتر داشته باشد و داناترین مردم باشد به دستورات خدا در امر حاکمیت. یعنی در امور مربوط به حاکمیت از همه عالم تر و داناتر باشد. رجوع جاهل به عالم مسأله ای است ارتکازی. در دین مقدس اسلام همان طور که گفتم مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و جزائی که مورد احتیاج بشریت است وجود دارد و چنانچه بخواهیم در این امور از کسی پیروی کنیم عقل بشر میگوید: عالم بر غیر عالم، عادل بر غیر عادل، و مدیر و مدبر بر غیرمدیر و مدبر مقدم است. بنابراین بایستی کسی که اعلم بامرالله است حاکم باشد. یا خودش مستقیما متصدی امور باشد یا نظارت کند بر دولتی که روی کار میآید تا بر اساس موازین اسلامی عمل کند. پس ولایت فقیه نظریه ای دینی است اما به هر حال سیاسی هم هست چون دین از سیاست جدا نیست.
[ ولایت فقیه حکومت فرد نیست ]
البته فقیه، کارشناس مسائل اسلامی است و از جهت اسلامیت نظام بایستی اشراف داشته باشد، چون کارشناس و متخصص مسائل اسلام است. اما او متخصص همه جهات نیست. امور دیگر مثل سیاست خارجی، ایجاد امنیت در کشور و غیر اینها کارشناس ها و متخصص هایی دارند که بایستی به آنان ارجاع شود، نه اینکه یک نفر بخواهد همه کارها را انجام دهد و در همه امور دخالت کند.
در زمینه روابط دیپلماتیک آیا شما طرفدار بازبودن درها به طرف غرب هستید؟ یعنی شما در این باره یک فقیه سنتی بسته هستید یا اینکه نظرتان این است که باید با جامعه جهانی مرتبط بود؟