یعلمون ) یعنی "آنان که عالم اند با غیر عالم مساوی اند؟" مساوی نیستند. در نهج البلاغه هم خطبه 173 مولا امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: "ان أحق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بأمرالله فیه" سزاوارترین مردم به امر حاکمیت - امر یعنی حاکمیت - "اقواهم" آنکه توانایی اش را بیشتر داشته باشد "واعلمهم بأمرالله فیه" و داناترین مردم باشد به دستورات خدا در امر حاکمیت. یعنی در امور مربوط به حاکمیت از همه عالم تر و داناتر باشد.
[ ولایت فقیه محدود به فقه و عدم دخالت در همه شئون است ]
بر این اساس ولایت فقیه این است که جهات اسلامی حاکمیت را ولی فقیه تشخیص دهد نه اینکه اداره تمام شئون کشور دست او باشد و هر جایی بخواهد دخالت کند. چون هرکاری تخصص خاص خود را دارد. دنیای امروز دنیای تخصص است. سیاست خارجی متخصص دارد، امور اقتصادی متخصص دارد. کارهای دیگر همگی متخصص دارند. در روابط بین کشورها مثلا با آمریکا رابطه داشته باشیم یا نداشته باشیم، اینجا بایستی کسانی که تخصص دارند در این امور نظر بدهند. بنابراین اینکه یک نفر بخواهد در همه امور دخالت کند درست نیست. و لذا در بازنگری قانون اساسی که اواخر عمر مرحوم آیت الله خمینی (ره) انجام شد، در بحث ولایت فقیه کلمه مطلقه را اضافه کردند ولی من قبول نداشتم، با اینکه اینجانب ولایت فقیه را نوشته ام و در چهار جلد چاپ شده اما کلمه مطلقه را من قبول نداشتم و به آن رأی هم ندادم و خیلی ها هم رأی ندادند، برای اینکه خلاف عقیده مان بود. مرحوم شیخ محمدحسین اصفهانی کمپانی میفرمایند: هیچ تناسب ندارد اموری که مربوط به فقیه نیست، آن فقیه در این چیزها نظر بدهد. فقیه یعنی آن کسی که فقه بلد است بنابراین در اموری که مربوط به فقه و دانش اسلامی است متخصص میباشد و نظرش متبع است، اما در اموری که او متخصص نیست اصلا معنی ندارد بگوییم نظر او متبع باشد بلکه بایستی به متخصصش مراجعه بشود. پس ولایت فقیه که یک مشکلی شده است