آنچه امروز بر زنان میگذرد، بسیار فراتر از مباحث برخی مراجع دینی است که نسبت به وزارت زنان یا ورود زنان به ورزشگاهها اعتراض دارند. امروز امنیت دینی و اخلاقی زنان مورد تهدید است. زنان مسلمانی که میخواهند به جهان نشان دهند که دین اسلام توان پاسخ گویی به همه نیازهای بشری را دارد. اتهام های غیراخلاقی، پرونده سازی، زندان، توهین، افترا و هتک حرمت زنان آن هم در جمهوری اسلامی و به نام دین ما را نگران کرده و احساس امنیت را از ما سلب کرده است.
نکته مهم دیگر آنکه؛ ما نگران آینده فرزندان خود هستیم. دختران و پسران جوان ما از اقداماتی که حقانیت جمهوری اسلامی را زیر سؤال میبرند، حیرت زده اند؛ و ما پاسخی برای آنان نداریم. کمترین نتیجه سوء چنین وضعیتی افزایش میل به مهاجرت و ترک این دیار است، و در مقابل این استدلال که این سرزمین متعلق به ماست و باید حکمرانان غاصب را از این سرزمین بیرون راند، پاسخ میشنویم که اینجا آینده ای نامعلوم پیش روی ماست، ما میخواهیم آسوده و ایمن زندگی کنیم. طبعا جوانان ما که سرشار از استعداد و خلاقیت و توانایی اند در کشورهای دیگر جای خود را خواهند یافت، ولی صد افسوس و هزاران دریغ از محرومیت این مملکت از وجود ذی قیمت آنان. این جوانان تبعات مهاجرت و فرهنگ بیگانه را در سرزمینی دیگر تحمل میکنند اما اهانت و بی حرمتی و ظلم را نمی پذیرند. ما هم میپذیریم که پذیرش ظلم، کمک به ظالم است؛ و خدا نیز این را نخواهد پسندید. اما اگر یکی از این جوانان را بلا و انحرافی رسد، کسی هست که مسئولیت پذیرد و پاسخی نزد خداوند داشته باشد؟
آخر آنکه؛ یکی از آثار اعمال این روش ها گسترش و توسعه ادیان دیگر و فرقه های مجعول با گرایش های متحجرانه و گاه غیردینی به ویژه در میان جوانان است، جوانانی که هنوز پایه های اعتقادی آنان کاملا نضج نگرفته است. آیا علمای عالی مقام دین، خود را در به وجود آمدن زمینه های چنین شرایطی مسئول نمی دانند؟
حتما چنین است. پس به داد ما برسید و تا دیر نشده چاره ای بیندیشید. والامر الیکم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.