کسانی که در رأس قدرت بودند با روحیه تکبر و خودبزرگ بینی که داشتند فکر میکردند هر چه بگویند و بنویسند مردم جرئت مخالفت ندارند و اگر هم عده ای مخالفت کنند مورد سرکوب کامل قرار میگیرند تا دیگران نیز عبرت بگیرند. لذا به یکی از نویسندگان گوش به فرمان خود به نام رشیدی مطلق دستور دادند مقاله ای در روزنامه اطلاعات بنویسد و به امام خمینی توهین نماید. از طرفی مرجعیت و روحانیت در آن زمان از محبوبیت خاصی در بین مردم برخوردار بود؛ لذا انتشار چنین مقاله توهین آمیزی باعث حرکت ها و تظاهراتی در قم شد که این شروع حرکت مردم بر علیه رژیم شاه در این برهه به حساب میآید.
حکومت که از نظر داشتن اسلحه و مهمات و نیز ساواک مخوف و گسترده بر خود میبالید و بسیار مغرور شده بود، برخورد مهربانانه با مردم نداشت و به جای مجازات متجاوزین به حقوق مردم، همواره مظلومین را مجازات میکرد و این باعث عصبانیت توده های مردم شده بود. در همین قضیه اهانت روزنامه اطلاعات به امام خمینی، مردم که اعتراض کردند و طلبه ای در قم به نام شهید انصاری کشته شد، اگر رژیم برخورد بی طرفانه میکرد و قاتل یا قاتلین را مجازات مینمود مردم آرام میشدند؛ اما به جای این کار به معترضین و مبارزین اتهام ارتباط با بیگانه زد و روزنامه های وابسته نوشتند که: تظاهرکنندگان از خارج مرزها دستور میگیرند. این باعث عصبانیت مردم شد و در چهلم شهادت آن طلبه شهید مردم تبریز قیام کردند و در مقابله با نیروهای رژیم چند نفر به شهادت رسیدند. باز هم رژیم علیه مردم صف آرایی کرد و در چهلم شهدای تبریز مردم یزد مورد حمله و کشتار قرار گرفتند و همین امر تداوم پیدا کرد تا جایی که بسیار دیر شده بود و پشیمانی و عذرخواهی شاه در رادیو و تلویزیون هم نتوانست مردم را آرام کند.
شاه اعلام کرد که من پیام شما ملت ایران را شنیدم. اولین سؤالی که پیش میآمد این بود که چرا پیام را این قدر دیر شنیدی ؟ این همه مأمور ساواک و حقوق بگیران فراوان که داشتی چرا تو را مطلع نکردند؟ و حال که شنیدی برای جبران خسارات چه اقدام مناسبی نمودی ؟