صفحه ۳۳۸

کسانی که در رأس قدرت بودند با روحیه تکبر و خودبزرگ بینی که داشتند فکر می‎کردند هر چه بگویند و بنویسند مردم جرئت مخالفت ندارند و اگر هم عده ای مخالفت کنند مورد سرکوب کامل قرار می‎گیرند تا دیگران نیز عبرت بگیرند. لذا به یکی از نویسندگان گوش به فرمان خود به نام رشیدی مطلق دستور دادند مقاله ای در روزنامه اطلاعات بنویسد و به امام خمینی توهین نماید. از طرفی مرجعیت و روحانیت در آن زمان از محبوبیت خاصی در بین مردم برخوردار بود؛ لذا انتشار چنین مقاله توهین آمیزی باعث حرکت ها و تظاهراتی در قم شد که این شروع حرکت مردم بر علیه رژیم شاه در این برهه به حساب می‎آید.

حکومت که از نظر داشتن اسلحه و مهمات و نیز ساواک مخوف و گسترده بر خود می‎بالید و بسیار مغرور شده بود، برخورد مهربانانه با مردم نداشت و به جای مجازات متجاوزین به حقوق مردم، همواره مظلومین را مجازات می‎کرد و این باعث عصبانیت توده های مردم شده بود. در همین قضیه اهانت روزنامه اطلاعات به امام خمینی، مردم که اعتراض کردند و طلبه ای در قم به نام شهید انصاری کشته شد، اگر رژیم برخورد بی طرفانه می‎کرد و قاتل یا قاتلین را مجازات می‎نمود مردم آرام می‎شدند؛ اما به جای این کار به معترضین و مبارزین اتهام ارتباط با بیگانه زد و روزنامه های وابسته نوشتند که: تظاهرکنندگان از خارج مرزها دستور می‎گیرند. این باعث عصبانیت مردم شد و در چهلم شهادت آن طلبه شهید مردم تبریز قیام کردند و در مقابله با نیروهای رژیم چند نفر به شهادت رسیدند. باز هم رژیم علیه مردم صف آرایی کرد و در چهلم شهدای تبریز مردم یزد مورد حمله و کشتار قرار گرفتند و همین امر تداوم پیدا کرد تا جایی که بسیار دیر شده بود و پشیمانی و عذرخواهی شاه در رادیو و تلویزیون هم نتوانست مردم را آرام کند.

شاه اعلام کرد که من پیام شما ملت ایران را شنیدم. اولین سؤالی که پیش می‎آمد این بود که چرا پیام را این قدر دیر شنیدی ؟ این همه مأمور ساواک و حقوق بگیران فراوان که داشتی چرا تو را مطلع نکردند؟ و حال که شنیدی برای جبران خسارات چه اقدام مناسبی نمودی ؟

ناوبری کتاب