انحصارطلبی دیگر انقلابیون سازگار نبود. آنها به اعمال و فعالیت های خشن روی آوردند و نه تنها فرزند من که بسیاری از بزرگان ملت و افراد نخبه حوزوی و دانشگاهی و مردم عادی را ترور کردند و از این مسیر خسارات بسیاری بر کشور تحمیل شد. همان روزی که در 7 تیر 1360 فرزندم محمد شهید شد پیام دادم و علاوه بر آن که غصه از دست رفتن فرزندم را بخورم - که سالها مبارزه کرد، شکنجه و زندانی شد و آوارگی کشید - بیشترین ناراحتی من از این جهت بود که بچه های پاک و نورسته این کشور، گول شعارهای پوچ سران این سازمان را بخورند که این وضعیت سنگین تر از شهادت فرزندم بود.
سؤال 3 - حضرتعالی قبل از رحلت امام خمینی، طی دو نامه ای که در مورخه 136759 و 1367513 به ایشان نوشته اید، نسبت به نقض حقوق بشر در زندان ها نارضایتی عمیق خود را نشان دادید. آیا آیت الله خمینی در آن زمان از این نقض حقوق بشر یا دادگاه های ناعادلانه خبر نداشتند؟ یا اینکه آگاهی داشتند و اقدامی انجام ندادند؟
سؤال 4 - حضرتعالی در خاطرات خود با اشاره به "اطرافیان" امام، به این مسأله اشاره کردید که در سال های پایانی عمر امام "بسیاری از مواقع از نام امام سوء استفاده میشد" (همان، ص 663). این برداشت وجود دارد که این اشخاص احمد آقا خمینی و یا آیت الله هاشمی رفسنجانی بوده اند. در آن زمان چه کسی قدرت سیاسی را بر عهده داشت ؟
[ آیت الله خمینی میگفت مگر من اصول دین هستم ! مخالف من نباید زندان باشد]
جواب - بعید میدانستم ایشان از وضعیت نابسامان زندانها اطلاع داشته باشند. برخی ها که حتی خود ایشان روی آنها نظر داشتند هم نمی توانستند یا نمی خواستند گزارش ها را به ایشان بدهند یا اطرافیان ایشان اخبار و گزارش ها را به واسطه رعایت حال ایشان، سعی میکردند به ایشان داده نشود. روزی من به آیت الله خمینی عرض