[ اجازه مصرف وجوهات به آقای رفسنجانی در ایام تبعید به خلخال ]
من یادم هست خلخال تبعید بودم. روزی لباس هایمان جمع شده بود میخواستیم بشوییم. کنار نهر آبی رفتیم. خانواده میشست و من آب میکشیدم. آقای هاشمی رفسنجانی برای اینکه دسترسی به امام نداشت و میخواست وجوهاتی را اجازه بگیرد و در راهی مصرف کند آن راه طولانی را تا خلخال آمده بود و سراغ من را گرفته بود. از راه که رسید گفت: کارت به لباس شویی رسیده است ! و خلاصه آمده بود اجازه پولی را بگیرد برای مصرف. یعنی [در آن زمان ] پس از امام من را رهبر انقلاب میدانستند.
[ تلاش بی حاصل برای حذف آقای منتظری از تاریخ ]
حالا بعضی هر چه خواستند گفتند و خواسته اند مرا به طور کلی از صحنه حذف کنند حالا نشده است. از باب مثال در یک مجله ای دیدم کسی گفته است در جامعه مدرسین یک جلسه 11 نفر داشتیم که نام آقای مصباح یزدی و آقای هاشمی رفسنجانی در آن هست. اسم همگی را آورده اند و نوشته اند 11 نفر بوده اند اما 10 نفر را اسم برده اند. با اینکه من هم جزو آن جلسه بودم اسم من را حذف کرده اند. آخر این چه جور برخوردی است. من با این جور چیزها بزرگ نمی شوم ولی این سبکی شما را میرساند. این قدر سانسور که یک جلسه 11 نفری را که من هم جزوش بودم اسم 10 نفر را میآورند و اسم من را حذف میکنند.
اطلاع: نقدی که بر خاطرات وارد میکنند اینکه آقای منتظری با انتشار خاطرات باعث شده است خوراک برای بیگانگان تهیه شود علیه انقلاب و علیه نظام.
[ در دنیای ارتباطات نمی شود سر زیر برف کرد]
یعنی هیچ حرف حقی را انسان نباید بزند ! ما حرف حق زدیم. خود آقای خمینی