صفحه ۳۰۹

می‎گویند آقای خمینی به یک مرجع که رقیبش بود حتی نگذاشت نماز بخوانند. این را به ایشان گفتم. پس واقعیات را باید گفت آنهایی که انجام نمی دهند گناه می‎کنند.

اطلاع: به نظر شما خود مرحوم امام خمینی روش شما را می‎پسندید که شما همیشه مؤید نباشید.

[ بالاترین درجه نزدیکی با آیت الله خمینی و یادی از شب رحلت آیت الله بروجردی و جو آن زمان ]

نمی دانم در ذهن ایشان چه بوده، از اول من احتمال نمی دادم که خیال کنند من می‎خواهم علیه ایشان کاری انجام دهم. من و ایشان به طوری با هم مربوط بودیم که شبی که آیت الله بروجردی از دنیا رفت بحرانی بود. شب با ایشان نماز مغرب و عشا را در خانه ایشان خواندم و دو سه ساعت با ایشان صحبت کردم، حتی راجع به مرجعیت و مراجع آینده. حتی راجع به آقای حکیم که ایشان گفتند من آقای حکیم را ندیده ام اما اگر مقام علمی ایشان تنها مستمسک [العروة الوثقی ] باشد خیلی مهم نیست، اگر علم ایشان در حد این کتاب باشد خیلی مهم نیست. آن شب یک نفر نیامد در خانه ایشان را بزند و راجع به مرجعیت از ایشان سؤال کند. فردا صبح رفتم محله عربستان قم، خانه آقای گلپایگانی، قبلا آنجا خانه داشتند، جمعیت آمده بودند با سلام و صلوات ایشان را ببرند فاتحه آقای بروجردی. جو این بود، با ایشان من مأنوس و مربوط بودم. ایشان جوری بود که در مجلسی [که می‎نشست ] خیلی ابهت داشت و همیشه روزهای عید که افرادی دیدن ایشان می‎آمدند، همین طور نشسته بود، همه منتظر بودند که من بروم و احیانا یک شوخی بکنم سپس مجلس خودمانی می‎شد. اینها را همه می‎دانستند و ما نسبت به ایشان خودی حساب می‎شدیم و مطالب را می‎گفتیم. هم خود هم خانواده ام به ایشان و انقلاب خدمت کردیم. این آقایانی که حالا ادعا می‎کنند که از حواریون بودند هیچ کدام به اندازه من نزدیک به امام نبودند.

ناوبری کتاب