یعنی به افکار عمومی اهمیت میدادند برای حفظ وجهه خودشان ؟
[ نظارت بین المللی بر زندان ها در زمان شاه ]
پاسخ: خاطره ای دیگر؛ یک روز مرا که در بند یک اوین با علما بودیم خواستند، بعد ازغندی گفت که: آقای منتظری من از طرف اعلیحضرت برای شما پیام آورده ام، حالا راست میگفت یا دروغ نمی دانم، از عفو بین الملل آمده اند و اسم دو نفر را آورده اند که با این دو نفر مصاحبه کنند یکی شما و یکی هم یوسفی از کردها، اینها آمده اند پیش اعلی حضرت شما را نام بردنده اند و من از طرف اعلی حضرت برای شما پیغام آورده ام که آبروی کشور را حفظ کنید، حرفی از شکنجه و این جور چیزها نگویید که آبروی کشور حفظ بشود، و مدام تکرار میکرد که من از طرف اعلی حضرت برای شما دو نفر پیغام آورده ام. گفتم از من ردش کن ! گفت نمی شود، چون آن کسی که آمده این دو اسم را آورده. بالاخره ما را مجبور کردند که یک روز برویم، ما رفتیم و دیدیم که حتی تیمسار ثابتی هم آمده بود، علاوه بر سرهنگ افشار رئیس زندان اوین و ازغندی بازجو ده پانزده نفر از جمله طباطبایی که جزء معاونین تیمسار مقدم رئیس ساواک بود نیز آمده بودند. بالاخره حدود پانزده نفر نشستند، یک نفر مصاحبه کننده که بلژیکی بود یکی یکی سؤال میکرد و من هم جواب میدادم. تقریبا دو ساعت مصاحبه طول کشید، مثلا وضعتان چگونه است و خوراکتان و غذاتان چگونه است، بعد دست آخر گفت: من یک سؤال دارم راستش را بگو ! آیا در زندانهای ایران شکنجه هم وجود دارد؟ - من در کتاب خاطرات هم این داستان را گفته ام - من گفتم: "question this answer t'can I": من این سؤال را نمی توانم جواب بدهم. خندید و همه خندیدند و تمام شد. بعد ازغندی گفت: آقای منتظری شما انگلیسی بلد بودید؟ چرا این سؤال را به انگلیسی جواب دادید؟ گفتم: ترسیدم مترجم بد ترجمه کند. دیگر نگفت که خوب گفتی یا بد، ولی نزد افراد خیلی خوب منعکس شد که من هم واقعیت را گفتم و هم پرده دری نکردم. منظور این است که آنها