دخالت کند، اینها حوزه را به هم زده اند و حفظ حوزه و حریم مرجعیت از همه چیز واجب تر است. آقای خمینی این طور گفتند اما حالا در ذهن آقای بروجردی این طور رفته، مشخص است که یک عده میخواهند برای آقای خمینی و آقای مطهری پرونده درست کنند. که این طور هم شد، به طوری که آقای بروجردی نامه آقای مطهری را نگرفت و دلیل آن هم به خاطر همین جوسازی ها بود. منظور این است که من همان جا با آقاجلال صحبت کردم که ایشان نسبت به آقای خمینی نباید این طور فکر کنند. به آقا جلال گفتم که: باید یک کاری بکنیم که این مطلب که آقای خمینی محرک فداییان اسلام بوده است از ذهن آقای بروجردی بیرون بیاید، و من عکس این مطلب را از آقای خمینی شنیده ام. این اصل جریان بود.
سر اعدامشان هم آقای خمینی و هم آقای بروجردی مخالفت کردند. من جریان را طی یک نامه به آقای مطهری که در آن زمان در فریمان بودند نوشتم که آقای خمینی مشهد است و این جریانی را که نزد آقای بروجردی اتفاق افتاده است ایشان به آقای خمینی بگوید، آقای مطهری هم به مشهد رفته و جریان را برای آقای خمینی تعریف کرده بودند. من در حقیقت از آقای خمینی حمایت کردم. این جریان بیشتر از این نبود.
[ گزارش منفی به آیت الله بروجردی درباره آقایان خمینی، منتظری و مطهری ]
بعد آن گونه که نقل شد: کسانی میخواستند آقای خمینی، آقای مطهری و من را در ذهن آقای بروجردی ملکوک کنند که اینها طرفدار فداییان اسلام هستند، تا ما سه نفر مطرود آقای بروجردی شویم. وقتی که گزارش را تهیه کردند اسم من هم در آن بوده، اما هنگامی که خواستند نزد آقای بروجردی ببرند یک کسی گفته بود آقای بروجردی به آقای منتظری خیلی علاقه دارد چون مقرر درسش است، اگر آقای منتظری را ضمیمه کنید آن دو نفر هم مورد تردید آقای بروجردی واقع میشوند، آن وقت اسم من را قلم گرفتند و به آقای بروجردی راجع به آقای خمینی و آقای مطهری گزارش