[ چگونگی القای بدبینی نسبت به آیت الله خمینی و آقای مطهری در ذهن آیت الله بروجردی ]
این را هم بگویم که از طرف آیت الله بروجردی به آقای حاج آقا عبدالله تهرانی پیشنهاد شده بود که شما یک عده از طلبه هایی را که با هوش و بی غرض هستند معین کنید که در حوزه اگر یک طلبه ای دنبال کارهای خلافی است و آبروریزی میکند اینها را گزارش بدهند. در حقیقت گزارشگر حوزه باشند تا بعد با طلبه های متخلف صحبت بشود و تنبیه شوند. مرحوم حاج آقا عبدالله عده ای از جمله من را دعوت کرد، آقای جلال آشتیانی، و آقای مولایی هم - که مدتی متولی آستانه حضرت معصومه بود - دعوت شدند، به آقاجلال آشتیانی و من و جمعی دیگر که حدود 7 یا 8 نفر بودیم گفتند که اگر کار خلافی در حوزه انجام شد گزارش بدهیم. یک روز من در روستای وشنوه خدمت مرحوم آیت الله بروجردی بودم، 7 یا 8 نفر دیگر هم حضور داشتند و آقای آشتیانی هم حضور داشتند، آقاجلال شروع کردند علیه فداییان اسلام صحبت کنند و بعد به آقای بروجردی گفت: اینها را که از قم بیرون کردند پیش مرحوم آقای کاشانی رفتند و آقای کاشانی اینها را تشویق کرده و به هر نفر از آنها 50 تومان داده است. بلافاصله آقای بروجردی گفتند: من نمی دانم چرا بعضی از عقلای قوم با اینها همکاری میکردند؟! هر کس که بود میفهمید که منظور از عقلای قوم همان تیپ آقای خمینی است. بعد آقای بروجردی بلافاصله به حاج محمدحسین احسن گفتند: راستی حاج محمدحسین آن نامه ای را که حاج آقا روح الله از مشهد نوشته بود بیاور تا جواب آن را بدهیم. اینجا من یقین کردم منظور آقای بروجردی از عقلای قوم، آقای خمینی بوده؛ و صحبت های آقا جلال تحریک آمیز بود. من ناراحت شدم و به آقاجلال گفتم که پیداست آقای بروجردی نسبت به آقای خمینی سوءظن پیدا کرده، در صورتی که خود من در درس آقای خمینی حضور داشتم و آقای خمینی گفتند که این کارها اشتباه است و باید شهربانی