داشتند. دولتی ها هم چون اینها روحانی بودند نمی خواستند بدون نظر آیت الله بروجردی دخالت کنند.
من یادم هست که ما نزد آیت الله خمینی که تعدادمان پنج شش نفر بود درس زکات میخواندیم که صحبت از فداییان اسلام به میان آمد، آقای خمینی گفتند: اینکه وضع نشد، این افراد حوزه را به هم ریخته اند، اینها حوزه را از حوزویت خارج کرده اند، اصلا به عقیده من باید دولت اینها را تعقیب کند، یعنی چه، این چه معنی دارد؟! اگر با آقای بروجردی حرف دارند باید محترمانه حرفشان را به آقای بروجردی بگویند نه اینکه مرجع تقلید را مورد هجوم و حمله قرار دهند. بالاخره مرحوم آیت الله خمینی از اینها ناراضی بودند.
[ گفتگوی انتقادی آقای مطهری با نواب صفوی ]
و مرحوم مطهری گفتند که من با دیدن چنین اوضاعی رفتم با نواب صفوی بیش از یک ساعت دنبال رودخانه راه رفتیم و صحبت کردیم که بالاخره کیان تشیع همیشه به مرجعیت بوده و شما هم اگر حرفی و صحبتی دارید دوستانه مطرح کنید و بنویسید و این طور حمله کردن به مرجع شیعه درست نیست. مرحوم آقای مطهری هم از آقای بروجردی دفاع کرده بودند. البته آقایان در حسن نیت آقای نواب و فدائیان اسلام تردید نداشتند ولی روش تند آنان را تخطئه میکردند. و بالاخره یک تعدادی مثل آقای حاج شیخ اسماعیل معزی و جمعی دیگر با چوب و چماق آنهایی را که در قم سخنرانی میکردند بیرون کردند و نگذاشتند که شهربانی دخالت کند، وگرنه شهربانی خیلی متمایل بود که دخالت کند. بالاخره آقای خمینی و مطهری با روش آنها (فداییان اسلام) مخالف بودند، هر چند آنان را دارای نیت خوب میدانستند. ولی افرادی که میخواستند تفتین کرده و پرونده درست کنند نزد مرحوم آیت الله بروجردی وانمود کردند که آقای خمینی و آقای مطهری طرفدار فداییان اسلام هستند و از این تندروی هایی که فداییان اسلام انجام دادند حمایت میکردند.