کارهای زیادی با کمک بسیاری از شخصیتها و دوستان دلسوز و متعهد انجام دادم که به نظرم در دفاع از اسلام و انقلاب و چهره مرحوم امام و رضایت اقشار مختلف مردم نقش زیادی داشت، که به بخشی از آنها در خاطرات اشاره کرده ام.
[ سکوت به طمع رهبری در روزهای پایانی حیات امام، فرصت طلبی و عافیت طلبی بود]
و اگر آدم فرصت طلب و عافیت طلبی بودم در آن مقطع به ویژه چند ماه پایانی حیات مرحوم امام سکوت میکردم و با همان شعارهایی که هر روز مردم برایم میدادند سرگرم میشدم و به حفظ مقام و قدرت دل خوش میکردم و متخلفین از شرع و قانون را - که تخلفات آنان با نام امام انجام میگرفت - از خود ناراحت نمی کردم.
ج 3 - در رابطه با کنار رفتن از قائم مقامی رهبری در کتاب خاطرات به بخشی از مسائل و جریانات پشت پرده که منتهی به آن شد، اشاره کرده ام و عمده آن، ذهنیتی بود که در اثر گزارشهای کذب و مغرضانه توسط بعضی نهادها برای امام (ره) پیدا شده بود مبنی براینکه بیت من در اختیار مجاهدین خلق است و من درصدد آن هستم که بعد از رحلت امام، مجاهدین خلق را به قدرت و حاکمیت برسانم.
اما ملاقاتی که آقای مهدوی به آن اشاره کرده اند ظاهرا مربوط است به دعوتی که مرحوم امام از عده ای از علما و شخصیتها و مسئولین بالای نظام کرده بودند تا وصیتنامه ایشان را به مشهد یا مجلس شورای اسلامی ببرند. من هم جزو مدعوین بودم. در آن ملاقات و نیز در هیچ یک از ملاقاتهایی که من با مرحوم امام داشتم ایشان با من این گونه - که آقای مهدوی نقل کرده اند - سخن نگفتند.
ان شاءالله موفق باشید.
والسلام علیکم و رحمة الله.