گفتند ما آن را در اختیار شما میگذاریم تا در آن کاری فرهنگی و دینی به هر شکل که صلاح میدانید انجام گیرد، و اوراق سهام آن را که به منزله سند مالکیتش بود به اینجانب دادند. چون تازه انقلاب به پیروزی رسیده بود و در آن زمان صحبت از انتخاب سفرا و کارداران برای خارج بود با مشورت خود آقایان تصمیم گرفتیم در این مکان دانشگاهی بنا شود که در آن افرادی برای تصدی پست سفارت یا کارداری و یا خانه فرهنگ و در ضمن تبلیغ اسلام در خارج از کشور تربیت شوند و هم علوم روز و هم علوم اسلامی به آنان آموزش داده شود. سپس محل دیگری که ساخته و آماده بود برای دانشگاه در نظر گرفته شد و این زمین به عنوان پشتوانه مالی آن قرار گرفت؛ بعدا با پیگیری من و تلاش جدی آقای نوید و برخی آقایان یک کارخانه بزرگ نساجی در مشهد نیز به عنوان پشتوانه دیگر مالی جامعه تأسیس شد. نامه ها و پیگیری های اینجانب در این ارتباط موجود و بعضا در روزنامه های آن زمان نیز منعکس شده است.
بعد از مشورت با آقایان فوق الذکر، افرادی را برای هیأت امنای جامعة الامام الصادق (ع) معرفی کردم که ازجمله آنان حضرات آقایان: مشکینی، خامنه ای و مهدوی کنی بودند. "جامعه" دارای اساسنامه ای است که از نظر حقوقی به ثبت رسیده و در آن ریاست عالیه جامعه برعهده بنده گذاشته شده است؛ و در حقیقت من هم جزو هیأت مؤسس و هیأت امنا هستم و هم ریاست عالیه آن را برعهده دارم و حتی آقای مهدوی با حکم اینجانب مسئولیت اداره آن را به عهده گرفتند. و اینکه گفته شده: "عنوان ریاست عالی برای آیت الله منتظری مبتنی بر این بود که ایشان به سمت قائم مقام رهبری توسط مجلس خبرگان تعیین شده بود" خلاف واقع است؛ زیرا اولا: مطابق ماده 9 اساسنامه ریاست عالیه به عنوان "رکن اول و بالاترین مرجع جامعه" به شخصیت حقیقی و نه حقوقی اینجانب - آن هم به صورت "مادام العمر" - واگذار شده است و در آن هیچ نامی از عناوینی مثل قائم مقامی رهبری یا رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی و... .نیامده است. سایر اعضای هیأت امنا نیز به عنوان شخص حقیقی