انجام بدهند. آیا پس از ایمان وظیفه تمام شد؟ نه ! باید به یکدیگر نسبت به حق سفارش کنند و حق را متذکر شوند؛ البته حق را که میگوییم ممکن است پست و مقام ما را بگیرند، به زندان انداخته و مشکلات ایجاد کنند. لذا میفرماید: یکدیگر را سفارش به صبر کنید که اگر هزینه ای داشت باید تحمل کرد. پس ما باید در هر حال حق را بگوییم.
وانگهی این مقام های دنیوی بی ارزش اند، امیرالمؤمنین (ع) وقتی که به طرف کوفه میآمدند در ذی قار - نزدیک عماره عراق - نشسته بودند کفش خود را وصله میکردند، ابن عباس به حضرت (ع) عرض کرد: "در این موقعیت نشسته اید کفش وصله میکنید، شما فرمانده کل قوا و امیر و حاکم هستید". حضرت (ع) فرمودند: "این کفش من چقدر ارزش دارد؟". ابن عباس عرض کرد: "کسرة درهم" به اندازه یک درهم شکسته ! سپس حضرت (ع) میفرماید: "والله لهی احب الی من امرتکم الا ان اقیم حقا او ادفع باطلا"، به خدا قسم این کفش پاره محبوبتر است نزد من از حکومت بر شما، مگر اینکه بتوانم حقی را بپا دارم یا باطلی را دفع کنم. بنابراین اگر جو به گونه ای باشد که من نتوانم حقی را اقامه کنم یا باطلی را برطرف کنم این حکومت جز مسئولیت چیز دیگری نیست و از کفش پاره هم کمتر است چون کفش رفع حاجت انسان را میکند اما حاکمیتی که مقامی در آن داشته باشم ولی نتوانم کاری برای احقاق حق مردم انجام دهم فقط یک مسئولیت بیهوده است.