کتاب و سنت برای حاکمیت بر مسلمین شرایطی را استفاده میکنیم که بسا عقل هم با آنها مساعد باشد.
[ شرایط زمامدار در اسلام ]
اگر فرض کنیم امر دائر شود بین اینکه یک نفر عالم به موازین اسلامی حاکم باشد یا یک نفر غیر عالم. پیداست عالم به موازین اسلامی مقدم است؛ چون مردم مسلمانند و میخواهند کشور مطابق موازین اسلامی اداره شود.
قرآن هم میفرماید: (هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون انما یتذکر اولوا الالباب) : "آیا آنهایی که عالم اند با آنهایی که عالم نیستند یکسانند؟! آدمهای عاقل این را میدانند."
در سوره یونس (آیه 35) خدا میفرماید: (أفمن یهدی الی الحق احق أن یتبع أمن لا یهدی الا ان یهدی ) : "آیا کسی که مردم را به حق هدایت کند سزاوار پیروی است یا کسی که دیگران باید او را هدایت کنند؟"
امیرالمؤمنین (ع) در خطبه 173 نهج البلاغه میفرمایند: "ان أحق الناس بهذاالامر اقواهم علیه واعلمهم بأمرالله فیه": "همانا سزاوارترین مردم به امر حاکمیت، تواناترین ایشان بر آن و داناترین آنان به فرمان خدا در آن."
بنابراین اگر بنا باشد مطابق موازین اسلامی حاکمیت برپا شود، باید حاکم آگاه به موازین اسلام، مدیر، مدبر، شجاع و عادل باشد و حریص و طماع نباشد. اینها شرایطی است که ما در کتاب ولایت فقیه - که چهار جلد عربی و ترجمه به فارسی هم شده - ذکر کردیم. هر عاقلی میفهمد عالم بر غیرعالم مقدم، و مدبر و مدیر بر غیرمدبر و مدیر و عادل بر غیرعادل مقدم است. اما در عین حال حاکمیت بر مردم، چون اساسش مردمند باید با رأی و نظر مردم شکل گیرد. حتی پیغمبراکرم (ص) هم بعد از آنکه مردم با ایشان بیعت کردند حاکم شدند. امام حسن مجتبی (ع) در نامه ای به معاویه میفرماید: وقتی که پدرم از دنیا رفت "ولانی المسلمون الامر من بعده" مسلمانها مرا والی