[ سنگسار در اسلام ]
ج 16 - در وسائل الشیعة باب 15 از ابواب حد زنا به چند طریق روایتی نقل شده که در زمان پیامبراکرم (ص) ماعز بن مالک نزد آن حضرت به زنای محصنه اقرار نمود و از ایشان خواست تا بر او اجرای حد نماید و آن حضرت روی خود را از او برگرداند ولی دو مرتبه او اقرار نمود و خواسته خود را تکرار کرد و مرتبه سوم نیز او به همین وضع اقرار نمود و حضرت پرسیدند: آیا او گرفتار خیال و توهم نشده است ؟ اصحاب گفتند: نه ! و او برای مرتبه چهارم اقرار کرد. سپس حضرت دستور رجم او را دادند؛ همین که او تلخی رجم را چشید از جایگاه خود فرار کرد و در بین راه زبیر او را دید و استخوانی از شتر را به پای او زد و او به زمین افتاد و مردم به او رسیدند و او را کشتند. خبر این حادثه به پیامبر رسید و ایشان فرمودند: چرا او را رها نکردید تا فرار کند و برود؟ و سپس دیه و خونبهای او را از بیت المال پرداختند.
و در روایت 3 و 5 همین باب از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند: "اگر شخص مورد رجم فرار کرد، چنانچه سنگی به او خورده است او را نباید برگردانند؛ ولی اگر هیچ سنگی به او اصابت نکرده است او را برمی گردانند تا تلخی اجرای حد را احساس نماید."
از مجموع روایات ذکر شده به خوبی فهمیده میشود که هدف از رجم، کشتن شخص زانی نبوده است، و لذا پیامبر(ص) فرمود: "چرا ماعز را تعقیب کردید و او را کشتید؟" و حتی دیه او را از بیت المال پرداخت کردند. پس شخص مورد رجم حق فرار دارد و خون او مهدور نیست. و در روایت 3 و 5 حضرت فرمود: "اگر او در حالی که سنگ نخورده فرار کرد او را برگردانند تا سختی و تلخی حد را بچشد"؛ و نفرمود تا او را بکشند. همچنین مطابق روایات و فتاوای فقها سنگ ها نباید بزرگ باشد، و علت آن هم چیزی جز این نیست که اگر سنگ ها بزرگ باشد خطر کشته شدن بیشتر خواهد بود.