میگوئید باید کاری کنید که جامعه معتقد به اسلام شود و باور کند که فقیه در جامعه منشاء اثر است. اگر قرار باشد که جامعه ولایت فقیه را قبول نداشته باشد و به زور بنویسد من ولایت فقیه را قبول دارم، این نفاق است. کسی هم که ولایت فقیه را قبول ندارد جزو افراد جامعه بوده و دارای حقوق شهروندی است. من و شما اگر عرضه داریم باید رفتارمان طوری باشد که جامعه، اسلام را بپذیرد، واقعیات اسلام را بپذیرد، فقیه را بپذیرد و برای او شأنی قبول کند، نه این که رفتار ما و انحصارطلبی های ما موجب گریز نسل جوان از اسلام و ارزشهای اسلامی گردد.
این که شما ولی فقیه را یک انسان ماورائی و فراقانونی میشمارید اشتباه است.
ولی فقیه باید مجتهد و عادل باشد و در مسائل فقهی تخصص داشته باشد که نظر او در این گونه مسائل مطاع و قبول است، ولی در مسائل سیاسی و اقتصادی و سایر امور که تخصص ندارد باید مسائل را به متخصصین ارجاع دهد.
مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ محمدحسین اصفهانی (ره) در این رابطه میفرماید:
"این گونه امور باید به کسانی که در این قبیل امور بصیرت دارند ارجاع شود، و فقیه به عنوان فقیه در استنباط احکام خداوند اهل نظر است؛ پس وجهی نیست برای ارجاع این قبیل امور به فقیه".
فقیه از باب این که در فقه تخصص دارد و میگوید حکم فلان مسأله اقتصادی به طور کلی چنین میباشد، فتوای او برای مقلدین او مورد قبول است؛ اما سیستم اقتصادی مناسب با اوضاع کشور چیست ؟ باید بگوید این در تخصص من نیست و باید متخصص امور اقتصادی نظر بدهد. سیاست در مسائل خارجی چگونه است ؟
با آمریکا مثلا روابط حسنه داشته باشیم یا نه ؟ بایستی سیاسیون کشور نظر بدهند، من تخصص ندارم. مگر کسی که در فقه و اصول تخصص پیدا کرد باید در سیاست خارجه نیز تخصص داشته باشد یا بدون تخصص نظر بدهد؟! ولایت فقیه این نیست که کسی که ولی فقیه شد عقل کل است و دیگران همه ضعیف و محجورند. این حرف برخلاف عقل و شرع است.