ج 4 - "ولایت فقیه" اگر با تصویر صحیحی که اجمالا به آن اشاره شد و تفصیلا نیز در دیگر مکتوبات خود به آن پرداخته ام مورد نظر باشد، نه تنها با آزادی فقیهان در بیان آرای خود مخالفتی ندارد بلکه همگام و همسان با آن در حرکت و تکاپوست. ولی "ولایت فقیه" به معنایی که قدرت حاکمه به تشریح آن پرداخته و شرع و قانون را در راستای آن تفسیر نموده، عرصه را برای بیان برخی از آرا و نظرات فقهی، سیاسی و اجتماعی فقها تنگ کرده است. امید میرود مسئولین امر اگر تاکنون بر مضار این امر واقف نگشته اند آگاهی یافته و ضایعه های جبران ناپذیری را که از این طریق بر پیکر دین و حتی بر جایگاه مردمی خود آنها وارد میگردد ترمیم نمایند. حاکمیت باید خود را با آرای مراجع تقلید هماهنگ نماید، نه این که انتظار داشته باشد مراجع تقلید ابزار حاکمیت او باشند.
ج 5 - "مرجعیت شیعه" به لحاظ این که یک پایگاه دفاعی برای تفسیر و تبیین دین و مکتب تشیع محسوب شده و در راستای تحقق اهداف آن میاندیشد، طبعا نمی تواند نظر به لغو هرگونه امتیاز دینی و مذهبی در دستیابی به قدرت سیاسی در هرمهای مرکزی و کلیدی آن که سکاندار تدبیر جامعه است داده و آن را تجویز نماید. بله در ارتباط با بخش هایی دیگر از مناصب سیاسی مرجعیت حق دارد با در نظر گرفتن مصالح نسبت به پیروان دیگر ادیان یا مذاهب الهی، امتیاز دینی و مذهبی را الغاء نماید، ولی نسبت به مخالفان دین هرگز چنین حقی را نداشته، زیرا این امر با وظیفه الهی که بر عهده دارد هیچ سازگاری ندارد.