صفحه ۳۷۰

مسلط بر آنها نیستی، پس به وسیله قرآن یادآوری کن کسانی را که از وعده عذابم می‎ترسند".

پس کسانی که در مرتبه ای دون شأن آن حضرت قرار دارند، به طریق اولی دارای چنین سلطه قاهرانه نیستند. با زور و چماق نه دین تقویت می‎شود و نه حاکمیت ثبات پیدا می‎کند. بدیهی است "ولایت فقیه" به آن معنایی که اشاره شد به حسب مقاطع و شرایط متفاوت در اشکال مختلفی قابل تصویر و تحقق است؛ آنچه تاکنون به عنوان ولایت فرد یا افراد فقیه در نظریات علمی مطرح بوده است، با ملاحظه شرایط و ساختار جامعه پیشین و بساطت و سذاجت آن و مقبولیت حاکمیت فردی در انظار مردم بوده است.

و می‎توان گفت: اگر همراه با تکامل و رشد مذهبی و سیاسی جامعه شرایطی نو پیش بیاید به طوری که جامعه دینی بتواند توسط نخبگان و فرهیختگان آگاه به اسلام و احزاب متعهد و مسلمان و طرق دیگر مانند تصویب قوانین مشروع و محدود کردن قدرت حاکمان، حاکمیت را وادار به اجرای احکام شریعت نماید، در این صورت هدف اساسی و اصلی از ولایت فقیه تأمین گردیده است. گفتنی است: "ولایت فقیه و حاکمیت آن" به نظر اینجانب و نیز مطابق با آنچه در قانون اساسی است، امری مردمی و مشروعیت آن مستند به آرا و انتخاب عرف و اکثریت مردم است؛ و بر اساس این مبنا مردم که صاحبان واقعی حکومت اند می‎توانند با در نظر گرفتن احکام اسلام، قدرت حاکمه را به هر شکل و شمایلی که مصالح آنان را برآورده ساخته و منافی با اهداف شرع هم نباشد محدود نمایند، و این امر هیچ محذور عقلی یا شرعی در پی ندارد. آنچه مشروع نیست آن است که یک جامعه و عرف متشرع که اسلام را به عنوان مکتب الهی برای خود پذیرفته است پذیرا یا تثبیت کننده حاکمیت فرد یا سیستمی باشد که مستبدانه برخلاف احکام شرع مبین حکمرانی کند و هیچ کس حق اعتراض نداشته باشد.

ناوبری کتاب