با هم تلازم دارند و تضاد در آنها نیست، و اگر تضادی در جایی مشاهده شد در اینجا آنچه عقل میگوید مقدم است، چون ام الحجج است.
و ثانیا: در مورد رابطه مذهب و سیاست هم احکام اسلامی منحصر به احکام عبادی و اخلاقی نیست. در دین اسلام هم اجتماعیات و هم سیاست و اقتصاد و حاکمیت و شرایط و روش آن وجود دارد. و در رابطه با آنها اسلام دستورالعمل دارد، این یک واقعیت خارجی است که نمی توان آن را منکر شد. اسلام از این جهت با مسیحیت تفاوت اساسی دارد.
شما قبول دارید اگر مذهب و سیاست یکی شد به دین ضربه میخورد؟
تلفیق مذهب با سیاست اگر هر دو حق باشند مشکلی پیش نمی آید. روزی پاکروان - از سران ساواک رژیم سابق - به آیت الله خمینی گفته بود: شما مرجع هستید، سیاست یعنی دروغ، تزویر و حقه بازی. آقای خمینی (ره) گفته بود: اگر سیاست به معنای دروغ، حقه بازی و تزویر است ما اهلش نیستیم؛ ولی سیاستی که ما میگوییم به معنای تزویر نیست، سیاست به معنای تنظیم امور و برنامه ریزی صحیح برای اداره جامعه است، و این هم جزء دین است.
این درست است که دین در سیاست تأثیر میگذارد، این قابل قبول، ولی آیا سیاستمداران حتما باید از رجال دینی باشند؟
این چنین نیست که منحصر در آنها باشد، بلکه باید در هر رشته به متخصصین آن رجوع کرد. و فقها چون تخصص در فقه دارند باید به جنبه فقهی قوانین و برنامه های اجرایی بپردازند، و امور دیگر را باید به کارشناسهای آنها ارجاع داد.
[ جایگاه زنان در اسلام و اشاره به مسأله ارث ]
در کشورهایی که مذهبی هستند مثل ایران زنها حق کمتری نسبت به مردها دارند، آیا این ناشی از دین است یا تاریخ ؟