نمودند. آیا انتظار مردم از آقای خاتمی برای عمل به وعده های خود که مورد تأکید و تأیید آنان بود به معنای انتظار قهرمان شدن ایشان بود؟ مگر مردم چه کاری باید میکردند و نکردند؟
آقای خاتمی موانع سر راه اصلاحات - چه موانع به اصطلاح قانونی و یا غیر آنها - را چه هنگامی برای مردم تشریح نمود و از آنان کمک خواست و مردم به ایشان پاسخ مثبت ندادند؟ در شرایطی که جناح مخالف اصلاحات به کارشکنی و سنگ اندازی خود ادامه میداد، حداقل چیزی که مردم از آقای خاتمی انتظار داشتند این بود که صریحا با مردم صحبت کند و عذر خود را به مردم بگوید و از مردم بخواهد عذر او را پذیرفته و آبرومندانه کنار رود. کنار رفتن آبرومندانه مستلزم و یا به معنای معارضه با حاکمیت نمی باشد، بلکه قطعی ترین پیامد و اثر آن حفظ حیثیت و جاذبه جریان اصلاحات و شخص ایشان بود، و قهرا ایشان میتوانست در آینده منشاء تحول و تداوم راه اصلاحات باشد.
اما در پیش گرفتن سیاست دوپهلو حرف زدن و در عمل جناح اقتدارگرا را راضی نمودن و حقیقت را قربانی مصلحت کردن و عدالت را در موارد گوناگون و نسبت به افراد زیادی قربانی مظالم تحمیلی و ناخواسته نمودن، عاقبتی جز همین وضعیت که پیش آمده است ندارد.
3 - ایشان میگوید: "زور و خشونت را نباید و نمی توان با زور و خشونت پاسخ داد." منتقدین سیاست های آقای خاتمی هیچ گاه نگفته اند زور و خشونت طرف مخالف اصلاحات را باید با زور و خشونت پاسخ داد، بلکه میگویند: چرا عملا با سیاست محافظه کاری و دوپهلو عمل کردن و حقایق را از مردم پنهان نمودن، به زور و خشونت اقتدارگرایان مشروعیت بخشیده شده و تحکیم گردید؟
کسانی به زور و خشونت متوسل میشوند که در بین مردم جایگاه و خواستگاهی ندارند، اما جریان اصلاحات که در آغاز دارای پشتوانه قوی مردمی بود چه نیازی به توسل به زور و خشونت داشت ؟