دقیقا مبتنی بر تطبیق حکم بر موضوع و تعیین مصداق است، چگونه قضاوت فقیه با قواعد فوق جمع میشود؟
4 - اگر تعیین مصداق شأن فقیه نیست لذا سیاست ورزی فقیه (که شامل تطبیق احکام کلی بر مصادیق مشخص است) نیز ناشی از فقاهت او نیست. فقه معرفت الاحکام است و بخش معظم سیاست معرفت الموضوعات والمصادیق. و آیا این معنایش لزوم جدایی فقه از سیاست نیست ؟
5 - با توجه به این که پیش از انقلاب فقهای عظام از جمله حضرتعالی شاه را به عنوان مصداق ولایت جائر تعیین میفرمودید، آیا در آن زمان قاعده فوق قابل تمسک نبود؟
6 - آیا اگر در جامعه ای اعمال جور شد و تجاوز به حقوق مردم به رویه حکومت تبدیل گشت، آیا مقدمه نهی از منکر تعیین مصداق ولایت جائر نیست ؟ و آیا وظیفه عالمان دین از جمله فقهای عظام در فریضه امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت به ائمه مسلمین سنگین تر از دیگر مکلفان نیست ؟ آیا میتوان به بهانه این که تعیین مصداق شأن فقیه نیست از زیر بار تکلیف (ولو به عنوان یک مکلف و نه از باب فقاهت) شانه خالی کرد؟
7 - راستی حضرت استاد (اعلی الله کلمته) در سخنرانی 13 رجب سال 76 کاری جز این کردند؟ آیا نظر مبارک ایشان تبدل یافته است ؟
محرومیت اجباری خیل شاگردان از جلسه پربار درس حضرتعالی مرا بر آن میدارد که برای رفع اشکالات علمی این گونه مصدع اوقات شریف شوم. امیدوارم این جسارت را بر من ببخشایید و با پاسخ های مستدل خویش همچون گذشته عطش علمی علاقه مندان را سیراب فرمایید.