شما در لحظه های حصر چه احساسی داشتید؟
من شخصا هیچ ناراحت نبودم، تنها ناراحتی من از انجام کارهای خلافی بود که به نام اسلام انجام شد و میشود و به مال و خون و اعراض مردم تجاوز میشود و موجب انزجار مردم شده است. من گوشه این اتاق کوچک ایام را طی میکردم و باکی هم نداشتم. روزها و شب های اول نیروهایی را روی پشت بام منزل ما گذاشته بودند، آنها روی بام در حرکت و مزاحم بودند.
از فرزندان پسر شما هر سه نفر روحانی شدند. از سیزده نوه شما چرا هیچ کدام به سلک روحانیت در نیامدند؟
یکی از نوه های اینجانب سید روح الله هاشمی طلبه شد، طلبه خوش ذهن و حافظه ای هم بود. در ماجرای تهاجم به حسینیه (در بهمن 1371) برخورد فیزیکی بدی با ایشان شد و به او چند سیلی هم زده بودند، این برخورد موجب زدگی او شد. افراد دیگری هم بودند که متأسفانه به واسطه برخوردهای تند و خشن از روحانیت بیزار شده اند. من خودم خیلی علاقه داشتم نوه های من همگی طلبه باشند.
[ بزرگترین اشتباه در موضع گیری ]
من با خیلی ها که صحبت میکردم همگی این خصوصیت شما را که به اشتباه خودتان اعتراف میکنید ستوده اند، به نظر شما بزرگترین اشتباه در موضع گیریهایتان چه بوده است ؟ من یادم هست که در یک سخنرانی در سالگرد انقلاب گفتم: ما خطاها و اشتباهاتی داشته ایم، باید به آنها اعتراف کرده و توبه سیاسی کنیم. ما در جنگ شعارهای بیجا دادیم (که من خودم هم جزء آنها بودم) به اسم انقلاب موجب تنش میان خود و دیگر کشورهای همسایه شدیم و موجب وحشت آنها شد. آمریکا و برخی از کشورها هم از این شعارها سوءاستفاده کردند. در رابطه با جنگ پس از فتح خرمشهر به بیت امام پیغام دادم: الان فرصت خوبی است تا از عراقی ها امتیاز و