پس از پیروزی انقلاب به قم آمده و مشغول درس و بحث و مباحثه علمی شدم تا این که برای مجلس خبرگان قانون اساسی از تهران انتخاب شدم و در آن مجلس اینجانب را به ریاست برگزیدند و آیت الله خمینی هم مرا به امامت جمعه تهران نصب کردند. پس از اتمام دوره مجلس خبرگان قانون اساسی به ایشان عرض کردم: روحیه من با ماندن در تهران سازگار نیست و قصد بازگشت به قم را دارم و شما فرد دیگری را برای امامت جمعه نصب کنید. ایشان فرمودند: خود شما هر کس را میخواهید معین کنید. من آقای خامنه ای را چون خطیب بود به ایشان معرفی و برای امامت جمعه تهران معین کردم.
احساس ما پس از پیروزی انقلاب این بود که کارهای سابق که در رژیم شاه انجام میشد دیگر تکرار نشده و هیچ بی گناهی زندانی نمی شود. جلوی خودسریها گرفته شود و در تمام کارها تحول صورت گیرد، متأسفانه اسم انقلاب اسلامی هست ولی محتوا کم کم عوض شد و همان کارهای خلاف با اسم و رسم دیگری انجام میگیرد؛ و چون به نام اسلام انجام میشود چهره اسلام را خشن جلوه میدهد. حال آن که اسلام دین رحمت و عطوفت است. سیره پیامبر(ص) و امام علی (ع) و دیگر بزرگان دین این گونه نبود.
شما چه زمانی احساس کردید مسیر دارد عوض میشود؟
آنچه ما در این چند ساله عمرمان تجربه کرده ایم این است که قدرت در دست هر شخص غیرمعصوم باشد موجب استبداد و انحصارطلبی میشود و خود را حق محض و دیگران را باطل محض میپندارد. یک باند و گروه خاص، خودی محسوب میشوند و دیگران ظاهرا نه مسلمانند نه ایرانی ! در روایت امام معصوم (ع) میفرمایند: "من ملک استأثر" کسی که حاکم و مالک شد خود را بر دیگران مقدم میدارد. از زمان خود آیت الله خمینی کارهای خلاف صورت میگرفت، مثلا افراد زیادی را اعدام کردند و به تذکرات و اعتراضات هم ترتیب اثر ندادند.