یکی از آقایان - که برای رعایت حال او که مزاحمش نشوند از ذکر نامش خودداری میکنم و از رفقای آقای فلاحیان است - میگفت که آقای فلاحیان چنین گفته است: ما یکی دو سال آخر عمر امام کارهایی کردیم به نام امام حال آن که اصلا امام را ندیدیم و با حاج احمدآقا هماهنگی میکردیم. آیا خود مرحوم امام این انقطاع را میدانستند یا نه ؟ من نمی دانم ولی خودم در حد مقدور و با صراحت چه حضوری چه با نامه و پیغام مطالب را تذکر میدادم. دیگران به من اعتراض میکردند که شما چرا شأن امام را رعایت نکرده اید. من هم میگفتم مردم با پیامبر خدا به راحتی سخن میگفتند. حتی امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: "فلا تکفوا عن مقالة بحق أو مشورة بعدل فانی لست فی نفسی بفوق أن أخطی و لا آمن ذلک من فعلی الا أن یکفی الله" از گفتار حق و مشورت عادلانه دست بر ندارید، زیرا من ذاتا فوق خطا نیستم و از آن ایمن نمی باشم مگر این که خدا مرا کفایت کند.
برخی افراد در گفته ها یا نوشته هایشان ادعا میکنند منتظری چون مقام خود را از دست داده انتقادگر شده است. حال آن که این گونه نیست، من در زمان آیت الله خمینی نیز مطالب را تذکر میدادم. من نه طالب مقام بوده ام و نه برای آن ارزشی قائل بوده ام. مقامی که انسان نتواند مسئولیت خودش را انجام دهد چه فایده ای دارد؟ امیرالمؤمنین (ع) وقتی با اعتراض ابن عباس مواجه شدند که شما چرا نشسته اید و کفش خود را وصله میزنید، فرمودند: این کفش پاره برای من از امارت و حکومت بر شما محبوبتر است، مگر این که حقی را به پا دارم یا باطلی را دفع نمایم.
من نه مخالف انقلاب بودم و نه ضد آن، من میگفتم روشها همان روشهای رژیم سابق است؛ محاکمات، پرونده سازی ها و... . اگر امروز برخی هم سخن از اصلاحات میگویند و نتوانسته اند آن گونه که باید و شاید آن را به سرانجام رسانند، مراد بازگشت به همان شعارهای اولیه است نه این که یک مطلب عجیب و غریبی باشد که برخی از آن وحشت کرده اند و با ایجاد موانع کاری کرده اند که عملا اصلاحات با شکست مواجه شود.