صفحه ۲۱۵

یکی از آقایان - که برای رعایت حال او که مزاحمش نشوند از ذکر نامش خودداری می‎کنم و از رفقای آقای فلاحیان است - می‎گفت که آقای فلاحیان چنین گفته است: ما یکی دو سال آخر عمر امام کارهایی کردیم به نام امام حال آن که اصلا امام را ندیدیم و با حاج احمدآقا هماهنگی می‎کردیم. آیا خود مرحوم امام این انقطاع را می‎دانستند یا نه ؟ من نمی دانم ولی خودم در حد مقدور و با صراحت چه حضوری چه با نامه و پیغام مطالب را تذکر می‎دادم. دیگران به من اعتراض می‎کردند که شما چرا شأن امام را رعایت نکرده اید. من هم می‎گفتم مردم با پیامبر خدا به راحتی سخن می‎گفتند. حتی امیرالمؤمنین (ع) می‎فرماید: "فلا تکفوا عن مقالة بحق أو مشورة بعدل فانی لست فی نفسی بفوق أن أخطی و لا آمن ذلک من فعلی الا أن یکفی الله" از گفتار حق و مشورت عادلانه دست بر ندارید، زیرا من ذاتا فوق خطا نیستم و از آن ایمن نمی باشم مگر این که خدا مرا کفایت کند.

برخی افراد در گفته ها یا نوشته هایشان ادعا می‎کنند منتظری چون مقام خود را از دست داده انتقادگر شده است. حال آن که این گونه نیست، من در زمان آیت الله خمینی نیز مطالب را تذکر می‎دادم. من نه طالب مقام بوده ام و نه برای آن ارزشی قائل بوده ام. مقامی که انسان نتواند مسئولیت خودش را انجام دهد چه فایده ای دارد؟ امیرالمؤمنین (ع) وقتی با اعتراض ابن عباس مواجه شدند که شما چرا نشسته اید و کفش خود را وصله می‎زنید، فرمودند: این کفش پاره برای من از امارت و حکومت بر شما محبوبتر است، مگر این که حقی را به پا دارم یا باطلی را دفع نمایم.

من نه مخالف انقلاب بودم و نه ضد آن، من می‎گفتم روشها همان روشهای رژیم سابق است؛ محاکمات، پرونده سازی ها و... . اگر امروز برخی هم سخن از اصلاحات می‎گویند و نتوانسته اند آن گونه که باید و شاید آن را به سرانجام رسانند، مراد بازگشت به همان شعارهای اولیه است نه این که یک مطلب عجیب و غریبی باشد که برخی از آن وحشت کرده اند و با ایجاد موانع کاری کرده اند که عملا اصلاحات با شکست مواجه شود.

ناوبری کتاب