خلاصه نوشتم. آن وقت ایشان در کتاب رنجنامه مطرح کرده که شما نامه به امام نوشتید بدون تاریخ و امضاء، حال آن که اصلا قصد نامه نگاری نبود.
من آنجا به احمدآقا گفتم به امام بگویید وزارت اطلاعات شما روی ساواک شاه را سفید کرده است. مردم از ظلم ها و تندی های حکومت سابق به تنگ آمده بودند که انقلاب کردند، وگرنه ایران در آن زمان روزی 6 میلیون بشکه صادرات نفت داشت و هرچند حیف و میل اطرافیان شاه و خودش بسیار بود اما به مردم هم چیزی میرسید.
آیت الله خمینی در بهشت زهرا فرمودند: شاه قبرستانها را آباد کرد، آیا او بیشتر اعدام کرد یا ما؟
[ انحراف در مسیر انقلاب ]
نامه: شما از چه برهه ای از زمان احساس کردید مسیر دارد عوض میشود؟
از زمان خود آیت الله خمینی. من مفصل در کتاب خاطرات خودم - که بخشی از خاطرات من است و همه آنها را بیان نکردم - مطالب را بیان کرده ام. من چند ماه یک بار خدمت ایشان میرفتم و مسائل را بیان میکردم و کارهای خلاف را متذکر میشدم. در رابطه با اعدامها یکی از قضات نزد من آمد و بسیار ناراحت بود و گفت: "بر اساس دستوری که از امام صادر شده به ما گفته اند: شما مجاهدین خلق را که در زندان هستند و سر موضع میباشند اعدام کنید".
من خیلی در فکر فرو رفتم تا این که قصد کردم نامه ای به ایشان در رابطه با اعدامها بنویسم، که با آقای حاج سیدهادی هاشمی مطرح کردم. ایشان که آن روز مسئول دفتر بود مخالفت کرد و گفت: با این کار ممکن است امام از دست شما ناراحت شود. با این که میگفتند امثال ایشان به من خط میدهند ولی او مخالف بود. من با قرآن استخاره کردم این آیه شریفه آمد: (و هدوا الی الطیب من القول و هدوا الی صراط الحمید) نامه را که نوشتم به آقای هاشمی زنگ زدم